«امیرعلی ابوالفتح»، کارشناس مسائل آمریکا، درباره اخراج بولتون از کاخ سفید توسط دونالد ترامپ و ریشههای اختلافات آنها، به خبرنگار سیاسی برنا گفت: جان بولتون و دونالد ترامپ به لحاظ فکری با یکدیگر همسو نبودند. بولتون در عرصه سیاست خارجی به تفکرات محافظهکاران نوین نزدیک بوده و یکی از چهرههای شاخص این جریان است که در دوره دولت جرج دبلیو بوش پس از فضای امنیتی 11سپتامبر، سیاست خارجی و امنیتی آمریکا را شکل دادند. این گروه معتقدند باید از مشت آهنین و قدرت سخت آمریکا در جهت پیشبرد سیاست آمریکا استفاده کرد و به ائتلافهای بینالمللی و مشارکتهای جمعی پایبندی، زیادی ندارند و با نهادهای بینالمللی همخوانی و هماهنگ نیستند. آنها معتقدند راه تامین صلح از راه جنگ میگذرد و ابایی برای استفاده از ابزار نظامی درحل و فصل مشکلات جهانی ندارند؛ این در حالی است که ترامپ به لحاظ کاراکتری، علاقهمند به اقدامات نظامی نیست و آن را هزینه بر میداند و به عنوان یک فعال، تاجر و کارآفرینی که تفکرش مبتنی بر تجارت و معامله است، تاکید دارد که جنگ اتلاف منابع مالی آمریکاست.
این کارشناس مسائل بینالملل افزود: بنابراین ترامپ تمایل دارد اختلافات را از طریق معامله و گفتگو با دیگران حل و فصل کند. این دو دیدگاه در ظاهر به نظر می رسد که با یکدیگر همسویی ندارد اما ترامپ بنابر دلایلی پس از برکناری دومین مشاور امنیت ملی خود، این سمت مهم را در اختیار جان بولتون قرار داد. به تدریج اختلافاتی بین این دو بروز کرد و فقط این اختلافات با شخص رئیس جمهور نبود، بلکه بولتون با بسیاری از نهادهای تصمیمگیر در آمریکا مانند بدنه دیپلماسی، سازمان ارتش و پنتاگون نیز اختلاف دیدگاه داشت. این اختلافات بهگونهای پیش رفت که رئیسجمهور آمریکا چارهای ندید جز اینکه بولتون را کنار بگذارد.
وی ادامه داد: به نظر میرسد ترامپ برای مدتی میتواند تفکرات تند بولتون را مهار کند و چندین بار نیز به این موضوع اشاره کرد؛ مبنی بر اینکه من، بولتون را مهار میکنم و اگر به او اجازه داده شود میخواهد با نیمی از دنیا بجنگد که اجازه نخواهم داد. به هر حال چند اتفاق اخیر باعث شد کاسه صبر ترامپ لبریز شود و مشاور امنیت ملی خود را اخراج کند. این اقدام دو، سه مورد دلیل را مورد اشاره قرار می دهد. یک مورد این است بولتون با مسیر گفتگو با طالبان مخالف بود؛ همچنین با رسیدن تفاهم با ایران مخالف بود. همچنین جهتگیریهای بولتون در مورد لیبی و ونزوئلا نیز دردسرهای زیادی را برای آمریکا به همراه داشت که در نهایت باعث شد بولتون از فرایند تصمیم گیری در کاخ سفید حذف شود.
ابوالفتح در پاسخ به اینکه چرا با وجود پیشینه جنگ افروزانهای که بولتون به ویژه در دوران جورج دبلیو بوش داشت، توسط ترامپ به کار گرفته شد و دلایل انتخاب وی به عنوان مشاور امنیت ملی چه بوده است؟ تصریح کرد: ترامپ در سیاست عمومی و در مسائل دیپلماسی و امنیتی، کاملا ناآشنا بوده چراکه وی هیچ سابقه سیاسی و بروکراسی در دستگاه دولتی نداشته و بدین ترتیب شناخت کافی نیز نداشته است. بنابراین ترامپ به عنوان یک فعال اقتصادی و اجتماعی شناخته میشد. چنین تصوری که ترامپ از حکومتداری داشت با وضعیتی که پیش از انتخابات بود، متفاوت است. ترامپ گمان میکرد با اتخاذ مشت آهنین، سیاست سختگیرانه و بهم زدن توافقات دو جانبه و چندجانبه میتواند، وضعیت بهتری را برای آمریکا رقم بزند به همین دلیل در دو سال اول، ترامپ رویکرد تهاجمی و پرخاشگرایانه در مسائل داخلی و خارجی در پیش گرفت؛ به گونهای که برای رسیدن به چنین وضعیتی از چهره های شناخته شده در مخالفت با جهانی شدن، مخالفت با رویکردهای بین الملل گرایانه و مخالفت با ساختار حاکم بر آمریکا در دو ماه اول دولت خود استفاده کرد و اما بعدها به سمت مایک پمپئو رفت. یکی از چهرههای دیگری که به کار گرفت جان بولتون بود. در همان زمان نیز مشخص شد چنین تیمی نمیتواند مشکلات آمریکا را حل و فصل کند. بنابراین مشکلات نه تنها کاهش پیدا نکرد بلکه آمریکا با نزدیکترین متحدان خود نیز وارد جدال، جنگ و کشمکش شد و اینها بر قدرت و نفوذ آمریکا روز به روز تاثیر گذاشت و آن را به تحلیل برد.
وی افزود: خطری مطرح شد مبنی بر اینکه با گذشت زمان، قدرت و نفوذ آمریکا کاهش پیدا میکند و هر آنچه تاکنون آمریکا به دست آورده بود، نابود میشود؛ یا اینکه تصمیم شخصی ترامپ و یا تصمیم جمعی در آمریکا بود که این رویکرد سختگیرانه و تهاجمی تا حدودی تعدیل شود و آمریکا به تدریج به سمت تفاهم با جامعه جهانی حرکت کند و یا حداقل با برخی از کشورهای متحد خود رویکرد دوستانهتری داشته باشد که فرصت و قدرت مانور بیشتری، برای مقابله با دشمنان در اختیار داشته باشد. در این مدت زمانی که از کنارگذاشته شدن بولتون میگذرد ترامپ در لفظ اذعان کرده یکسری اشتباهاتی رخ داده و معتقد است جهتگیری دولتش در مورد ونزوئلا، لیبی، چین و همچنین ایران اشتباه بوده و باید تغییر دهد. بنابراین انتخابات 2020 نیز برای ترامپ بسیار مهم است و او به یک دستاورد بزرگ در عرصه سیاست خارجی و امنیتی نیاز دارد تا بتواند در انتخابات از آن استفاده کند. این دستاورد ممکن است در مورد کرهشمالی، ایران، ونزوئلا، چین و طالبان باشد. به هر حال ترامپ امیدوار است با این تغییر رویکرد، موفقیتی را در عرصه سیاست خارجی به دست آورد.