رستوران هایی که پای شاخ اینستاگرامی را به دادگاه باز کردند!

|
۱۳۹۸/۱۱/۱۲
|
۱۰:۲۴:۲۳
| کد خبر: ۹۵۷۹۲۴
رستوران هایی که پای شاخ اینستاگرامی را به دادگاه باز کردند!
مستر تیستر، نامی است که بارها ممکن است به گوش تان خورده باشد. همان فردی که در مقابل دوربین با لذت هر چه تمام تر، غذاها را می چشد. او این بار پایش به رادیو نمایش باز شده و سخنانی گفته است که خواندنش خالی از لطف نیست.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ مستر تیستر، نامی است که بارها ممکن است به گوش تان خورده باشد. همان فردی که در مقابل دوربین با لذت هر چه تمام تر، غذاها را می چشد و شما را در جریان چند و چون ماجرا قرار می دهد. البته گاهی هم انتقاد می کند ولی به دلایلی، انتقاد را فعلا کنار گذاشته است. این بار پایش به رادیو نمایش باز شد و برنامه گیومه و در گفتگو با شهاب شهرزاد، گوینده و محمد علی مومنی، کارشناس این برنامه، زبان به اعترافاتی گشود که خواندنش شاید خالی از لطف نباشد. 

شهرزاد: مخاطبان فضای مجازی شما را به چه نامی می شناسند؟

سپیدنام: Mr taster یعنی آقای چشنده. 

شهرزاد: از چه زمانی شروع شد و این نام روی شما نشست؟

سپیدنام: حدود یازده سال پیش، در همایشی در لندن به این ایده رسیدم و از همان زمان در یکی از شبکه های اجتماعی شروع کردم و الان هم حدود هشتصد هزار نفر، دنبال کننده در فضای اینستاگرام دارم. 

شهرزاد: تحصیلات تان در چه رشته ای است؟

سپیدنام: مدرک کامپیوتر و همچنین تبلیغات گوگل را دارم. 

شهرزاد: الان بیشتر به چه کاری اشتغال دارید؟

سپیدنام: فکر می کنم تعریف این شغل یک مقدار اشتباه شده است یعنی همه مستر تیستر یا کسانی که در این حرفه می روند و غذاها را معرفی می کنند، به عنوان تبلیغ کننده می شناسند ولی اصلا اینطور نیست. من اگر به عنوان مثال بگویم، در سفری که به یزد دارم و الان هم در همین سفر هستم، یکی از کارهایی که در همین چند روز اتفاق افتاده است، غذاهای محلی و شیرینی های محلی را معرفی می کنیم. من از 8 صبح بیدار می شوم تا یک صبح و از این منزل به آن رستوران یا کارخانه می روم و شاید سختی های کار دیده نمی شود. 

شهرزاد: بعضی فکر می کنند به شما خوش می گذرد...

سپیدنام: همه اینطور فکر می کنند. اتفاقا همسرم می گفت ما اصلا استراحت نداریم و واقعاکارمان مشکل است اما خدا را شکر که باعث رونق کسب و کارهای کوچک می شویم و حتی کارگاه هایی مثل یکی از معروف ترین کارگاه های شیرینی پزی یزد بودیم، خوشحال بودند که 150 نفر در اینجا اشتغال یافته اند و مستر تیستر کمک می کند که کارشان رونق بگیرد و فروش شان بالاتر برود. 

شهرزاد: یعنی به رونق کسب و کارهای محلی کمک می کنید؟

سپیدنام: دقیقا ... و اتفاقی که افتاد حدودا یک ماه پیش، دو نفر از افرادی که در  حوزه غذا معروف هستند، به نام های مارک وینز و جیمز را به ایران آوردیم و در 15 روز، 6 شهر ایران آنها را گرداندیم: محمود آباد، گرگان، مشهد که زعفران ایران را نشان دادیم و در کاشمر هم انار ایران را معرفی کردیم و بعد چابهار که در آن غذاهای معروف استان را نشان دادیم و از طریق وی بسیاری پیام دادند که به ایران می آیند و تمام تلاش مان را می کنیم که افراد به ایران بیایند. 

شهرزاد: شما الان این حوزه را به عنوان کسب و کار می بینید؟ یا علاقه شخصی است؟

سپیدنام: ایده اولیه من کسب و کار بود. خدا را شکر این اتفاق هم افتاده است. اما از حدود دو سال پیش احساس کردم که یک مقدار وظایف من تغییر کرده است به عنوان فردی که می تواند به گردشگری استان ها و گردشگری غذایی کمک کند و البته مقداری هم به سمت کسب و کار کوچک سوق پیدا کردیم. پتانسیلی که غذای ایرانی دارد، جای دیگری ندارد. مثلا در کشورهای دیگر می بینیم با 6-5 نوع غذا کل کشورشان را معرفی می کنند. اما در ایران تنوع خوبی داریم مثلا وقتی شما به یزد سفر می کنید، آبگوشت تماته بادنجان یا گوجه بادنجان و اشکنه و خورشت های مختلف را داریم که شاید اسم شان هم حتی به گوش مان نخورده باشد. اما اینها را به مردم نشان می دهیم و جالب است که مردم هم استقبال می کنند و دستور پخت از من می خواهند. (با خنده) فکر می کنند من آشپز هستم. حتی به خاطر آن غذا به آن شهر یا استان سفر می کنند.

مومنی: استان گیلان هم در یونسکو به خاطر تنوع غذایی ثبت شد. آنقدر این تنوعات زیاد است که می تواند مورد توجه قرار بگیرد. 

سپیدنام: مشکلی که این سال ها با آن مواجه بوده ایم، این است که در کشورهای همسایه مثل ترکیه می بینید که روی غذاهای شان کار می کنند. آشپزهای مختلف و معروفی در دنیا پرورش داده اند اما ایران تازه در این حوزه دارد شناخته می شود. 

شهرزاد: می خواهیم بپردازیم به اینکه حضور چهره های پر آوازه فضای مجازی که بخواهیم یا نه، شما هم یکی از این چهره ها هستید، در سینما برای مخاطب عام دلپذیر هست یا نه؟

سپیدنام: من یک فیلم در حدود یک سال و نیم پیش به نام پاستاریونی بازی کردم. خانم تهیه کننده در رستورانی در شیراز من را دیدند و شغل من برای شان جالب شده بود و سوال کردند که دوست دارم بازی کنم یا نه. وقتی آمدم تهران در آن فیلم بازی کردم و فکر می کنم اتفاق خوبی هم بود. شاید با توجه به اینکه ژانر کودک هم بود، حدود دو میلیارد و هفتصد تومان رقم خوبی به حساب می آمد. 

مومنی: آیا بازیگری در راستای تخصص شما بود؟

سپیدنام: با توجه به اینکه جلوی دوربین هستم، در تلویزیون و برنامه های دیگر هم بودم بنابراین پیش از این هم قرار گرفتن در این موقعیت برایم جدید نبود. هر روز از خواب بیدار می شوم، بازی می کنم منتها جلوی دوربین موبایلم و وقتی این اتفاق هم افتاد از آن استقبال کردم. و در برندینگ من کمک کرد. 

شهرزاد: الان خیلی از فیلم های سینمایی روی پرده می آید و در آن از شعرهایی استفاده می شود که به نوعی در فضای مجازی و اینستاگرام شهرتی به دست آورده اند. خود شما چه فکر می کنید؟ وقتی می بینید که سینمای ما بازیگران و افراد متخصصی دارد که تحصیلات آن را دارند اما می بینید به واسطه شهرت چهره اینستاگرامی، تهیه کننده از وی دعوت می کند. الان فکر می کنیم که یک کیسه جاذبه در فیلم بگذارم. مثلا یک صحنه عروسی می گیرم و آقای فلانی در آن تنی تکان بدهد و خودی نشان بدهد. همانطور که یکی از هنرمندان ما گفته است که برخی بازیگران مرد ما روی پرده سینما باید خجالت بکشند و پول رقص برای جذب مخاطب می گیرند یا لباس خود را درمی آورند تا به فروش برسند. منتقدان ما می گویند یکی از جاذبه های ما که سینمایی نیست، و بیرون است. یعنی مستر تیستری وجود دارذ که مخاطبان خود را دارد و برای بسیاری جذاب است که او را در نقشی ببینند. الان شما کسب و کاری می کنند. اما دیگران را می شناسید؛ آدم های عجیب و  غریب از لمپن ها بگیرید تا رقاصه ها و افراد عجیب و غریب که کارهای مختلفی می کنند. ترکیبی خورها و ... اصلا با این فضا موافق هستید؟

سپیدنام: چون تخصص من سینما نیست و شبکه های اجتماعی است، بنابراین از شبکه های اجتماعی   آغاز می کنم تا به سینما برسیم. من به عنوان فعال فضای مجازی و کسی که نزدیک به 20 سال است که در زمینه وب فعالیت دارم، زمانی که می رسیم به مسایل اینچنینی و کسانی که در این فضا فعال هستند، تعریف افراد تاثیرگذار با کسانی که به اصطلاح شاخ مجازی نامیده می شوند، کاملا فرق دارد. افرادی هستند که مورد تایید مردم هستند و به حرف شان اعتماد دارند. مستر تیستر در حرفه اش دروغ نگفته است. یعنی اگر سرش را هم ببرید که بیاید و بگوید این رستوران خوب است ولی خوب نباشد، محال است که این کار را انجام دهد. بنابراین بیاییم و تعریف اینفلوئنسر را از شاخ مجازی و کسی که به واسطه حرکتی معروف می شود به هر حال افراد زردی که در این فضا حضور دارند، تعاریفش متفاوت است. 

شهرزاد: یعنی شما شان حضور در این فضا را برای خود قائل هستید...

سپیدنام: من چند نمونه برای شما می گویم. افرادی که در این فضا به عنوان اینفلوئنسر هستند و در فعالیت های اجتماعی شرکت داشتند. مثلا مستر تیستر وظیفه اش این است که غذاهای شهرهای مختلف را معرفی کند. من چندی قبل برای یک کودک مبتلا به سرطان مبلغ 270 میلیون جمع آوری کرده است و این بچه حالش خوب شده است و بسیاری فعالیت های دیگر که در کنار هم قرار می گیرند که این فرد را در جامعه معتبر می کند. اما افرادی که به قول شما می رقصند و یا ترکیبی می زنند، فرد زرد است شاید بسیاری از افراد هم وی را دنبال می کنند و برای شان جذاب است اما اگر بگویند که اینجا اتفاقی افتاده است و هزار تومان کمک کنید، ممکن است کسی کمک نکند. جامعه ای که آن فرد را دنبال می کند طرفدار او نیستند. برای آنها وقت گذرانی است. 

مومنی: برمی گردیم دوباره به سینما با همه این تعاریف بالاخره تکلیف ما با سینما چیست؟ مثلا می پذیریم که شاعر نامی به نام شمس لنگرودی آمده است و فیلم را بازی می کند و این را می پذیرید که این شخص ذر کارش متخصص است، حالا در سینما خوب بتواند حضور پیدا کند؟

سپیدنام: من به عنوان کسی که در حوزه غذا متخصص هستم، می توانستم الان آدم میلیاردری باشم که از هر رستوران و هر فرد و هر جایی پول بگیرد و خیانت کند به کل مخاطبانش. حالا این اتفاق می توانست در سینما بیفتد. شما کارگردان خوب دارید و کارگردان بد هم قاعدتا دارید. یک کارگردان ممکن است برای پر شدن گیشه یا سالنش دست به هر کاری بزند. بیاید از انسان های زرد استفاده کند و گیشه اش هم بفروشد. از نظر آن شخص، این فرد موفق است اما از نظر جامعه فکر نمی کنم این اتفاق افتاده باشد. به نظر من در کار خودمان اگر بخواهیم مثال بزنیم، ماجرای پاستاریونی که اتفاق افتاد، در سینما اتفاق بدی نبود و برخی می گفتند که کسی که رفته است و درس این کار را خوانده، شاید باید برود در سینما بازی کند و مستر تیستر بازی نکند. در صورتی که مستر تیستر، همان نقش خودش را بازی کند. یعنی هیچ کسی نمی توانست مستر تیستر شود. چون پوست و استخوان مستر تیستر، در این یازده سال،رفتن جلوی دوربین، تعریف از رستوران و بد گفتن از آن یا خیلی چیزهای دیگر بوده است. 

شهرزاد: پس تجربه باعث شد، ادامه دهید؟

سپیدنام: نه اصلا. من شغلم چیز دیگری است و نه دنبال شهرتم و نه دنبال این هستم که به سینما بیایم اما اتفاق، اتفاق خوبی بود. من نقش خودم را به عنوان مستر تیستر بازی کردم و یکی دو تا فیلم دیگر هم پیشنهاد شد ولی نپذیرفتم. 

شهرزاد: دستمزدی هم گرفتید؟

سپیدنام: خیلی کم بود که همان مبلغ را من به جایی اختصاص دادم. یعنی اصلا مبلغ، مبلغی نبود که وارد کسب و کارم کنم یا استفاده دیگری از آن داشته باشم. 

شهرزاد: برای خود شما به عنوان فعال در حوزه فضای مجازی، جالب است که یک دی جی یا بدل یک فوتبالیست که معروف هستند، روی پرده سینما فیلم بازی می کنند؟ یعنی دنبال می کنید؟

سپیدنام: گاهی اوقات جالب است. (با خنده) اگر بخواهید از من بپرسید، من یک فعال اجتماعی هستم و بسیاری از اینها را دنبال می کنم. شاید اگر در سینما ببینم. اما اگر بخواهد مثلا 10 ثانیه بیاید و از فیلم رد شود، که باعث فروش فیلم شود، خیر، با این حرکت کاملا مخالفم. 

مومنی: یعنی شما به سینما می روید که به عنوان مثال پژمان جمشیدی را در سینما ببینید یا اینکه سینما را ببینید؟

سپیدنام: خود من به شخصه ستاره پرست هستم. مثلا من رونالدو و مورینیو را دوست دارم. من پژمان را دوست دارم و  ممکن هم هست که به خاطر او به سینما بروم. پژمان خیلی موفق بوده است. شاید به خاطر تک ستاره به سینام بروم. نمی توان آدم ها را با هم مقایسه کرد. شما تخصصی دارید. به کاراکتر شخص برمی گردد. اینطور نیست که بگوییم چون پژمان جمشیدی بازی کرده است، بروید سینما یا نروید. 

شهرزاد: من هم فکر می کنم پژمان رشد را داشته است و بهتر هم می شود. آخرین باری که به سینما رفته اید، چه زمانی بود؟

سپیدنام: مطرب آقای پرویز پرستویی. 

شهرزاد: چه چیزی از این فیلم را دوست داشتید؟

سپیدنام: کلا من فیلم شاد را دوست دارم. تخصص من سینما نیست. همسر من هر فیلمی را بگیرد، من به سینما می روم. 

شهرزاد: دیگر چه فیلمی؟

سپیدنام: آخرین فیلم، فکر می کنم فیلم خودم یعنی پاستاریونی بود. فیلم آموزنده بود برای کودکان. هنوز که هنوز است، بچه ها کاراکتر مستر تیستر را در ذهن دارند. ولی از نظر من می توانست تک ستاره بازیگر به گیشه بکشاند به شرط اینکه محتوای خوبی داشته باشد و صرفا از اسم یک اینفلوئنسر استفاده نشده باشد. مثال می زنم. مستر تیستر در بحثی که در پاستاریونی افتاد، حدود 20 میلیون تماشا داشته است. از این تعداد 20 نفر هم پای گیشه بیاید، چه اشکالی دارد؟ وقتی می فروشد، اتفاق خوبی برای فیلم است. 

مومنی: زمانی هم پیش می آید که طبق گفته خودتان که گفتید اگر اینقدر پول را بگیر و تبلیغ فلان رستوران را بکن، من انجام نمی دهم، نشان می دهد، معیارهایی دارید که از آنها عدول نمی کنید. حالا از آن طرف، مجموعه یا رستورانی که کار غذایی می کنند، بیایند و به یکی از سینماگران پولی را بپردازند و بگویند از این به بعد در این نقش هم باش، شما به عنوان فردی که محبوبیت سینمایی دارید، بیا و چشنده باش! شما این را می پذیرید؟

سپیدنام: موفق نمی شود. یک سری تعاریف برای هم داریم که مشخص کنیم. وقتی یک رستوران کار می کند و تعدادی در آن کار می کنند. بنابراین هدف اول رستوران راه اندازی و فروش بیشتر برای رستوران و در کنار هم راه بردن خانواده های افرادی که در آنجا کار می کنند. من از دید کار آفرینی می گویم. وقتی این رستوران می خواهد به حیاتش ادامه دهد، با توجه به شرایط سختی که در جامعه داریم، مثلا وقتی من خودم فکر می کنم که می گویند فلانی را دیدی که کباب را اینطوری در دهانش گذاشت، واقعا مخالف این حرکت هستم. ولی بعضی اوقات فکر می کنم، رستورانی به من می گوید بیا و این کار را انجام بده و مستر تیستر انجام نمی دهد، گزینه هایش می شود آدم هایی که برای حیات مجبورند این کار را انجام دهد. 

شهرزاد: بیشتر از اسم منتقد غذا راضی هستید یا چشنده؟

سپیدنام: من منتقد غذا بودم ولی آنقدر پایم به دادگاه باز شد، گفتند چرا از اینجا و آنجا انتقاد کردید؟ شکایت شد از طرف رستوران هایی که انتقاد کرده بودم. دادگاه قضایی و پلیس فتا رای به این داده اند که نظر شخصی خود را داده است. اما می خواهم بگویم واقعا سخت است انتقاد کردن در این جامعه. زیاد هم بوده است. 

شهرزاد: می دانید که همه ما فارسی زبان هستیم. جدا از بحث سینما، سوال من این بوده که شما چرا از عنوان غیر فارسی برای کسب و کار خودتان استفاده کردید؟ مثلا همین الان می گوییم چشنده، فکر می کنید چه اشکالی داشت؟

سپیدنام: اهداف فرق می کند. شما وقتی می خواهید اسم را انتخاب کنید، باید ببینید که افرادی که می خواهند شما را دنبال کنند، چه افرادی هستند؟ با توجه به اینکه دید ما از همان اول دید بین المللی بوده و افراد خارج از ایران را هم هدف قرار دادیم، با همین نام آغاز کردیم و به شما بگویم بسیاری از افرادی که ویدئوها را به اسم ایران جستجو می کنند، بسیاری از همین ویدئوها علیه ایران هست اما با کلمه ایران انگلیسی، زعفران ایرانی بالا می آید و غذاهای مختلف ایرانی می آید و این اسم باعث می شود که این افراد بیشتر جذب می شوند. 

شهرزاد: اما ممکن است روی مخاطب ایرانی تاثیر نامطلوب هم بگذارد. می خواستم به شما پیشنهاد بدهم که چون شما از افراد تاثیرگذار هستید و شما را دوست دارند، انتخاب واژگان می تواند خیلی موثر باشد که یاد بگیرند هر کسی در هر جایگاهی به زبان مادری خود احترام بگذارد... 

سپیدنام: مثلا سرآشپزهای معروف را که از خارج کشور به ایران آوردم، ویدئوهای شان 25 تا 30 میلیون بازدید داشته است. این تعداد اگر حدود یک درصدش تصمیم بگیرند، به ایران بیایند و هر کدام هزار دلار خرج کنند، عدد میلیون دلار به ایران می آید بابت همین نوع گردشگری. حالا اینکه مستر تیستر نامش را به آقای چشنده تغییر دهد، برخی دوست داشته باشند نام حمید سپیدنام کلمه را به فارسی استفاده کند، باید به این سمت برویم که دوست داشتن من و شما مهم است. این مهم است که چطور باید ارزآوری کنیم و گردشگری را رونق دهیم و غذای مان را به دنیا نشان دهیم. اصلا این کلمه را به کنار بگذاریم و به این فکر کنیم که اگر هر کسی بتواند افراد را به داخل ایران بیاورد، کار بزرگی است. کمی از این سختگیری ها بیرون بیاییم. 

شهرزاد: این آموزه از جایی آمد که یاد گرفتیم برای جهانی شدن سینمای کشورمان، مسیر از رهگذار بومی شدن می گذرد. یعنی شما ببینید در بین فیلم هایی که بسیار درخشیدند، فیلمهای ایرانی درخشیدند که به شدت وفادار به فرهنگ بومی و ایرانی بودند. بحثی داریم در مورد سینمای جهان. مثلا در سینما ژاپن، وقتی می بینید کوروساوا که یک چهره جهانی است، هر نما و پلانش از هر جا انتخاب کنید، روح جهانی در آن فریاد می زند. یا شاید جان فورد از هر جایی ببینیم، روح آمریکایی فریاد می زند. از این جهت بود و جنبه درددل داشت. 

سپیدنام: این را هم بگذاریم به حساب جوانی (با خنده)

گفتنی است، برنامه زنده گیومه به تهیه کنندگی حسین معصومی، از شنبه تا چهارشنبه ساعت 9 صبح روی موج 5/107 رادیو نمایش قابل دریافت است.

نظر شما