«حسین کنعانی مقدم»، کارشناس مسائل غرب آسیا، درباره وضعیت سیاسی عراق با توجه به اعتراضاتی که در چند ماه گذشته در این کشور رخ داده است به خبرنگار سیاسی برنا گفت: بحث مداخلات آمریکا یکی از تهدیدهای مهمی است که در عراق به ویژه در دوران پسا داعش میتوانیم مطرح کنیم. آمریکا به دنبال این بود که حکومت شیعیان را در عراق که توانسته بود با تروریسم مقابله کند و عملا در مقابل آمریکا ایستاد و خواستار خروج نیروهای آمریکا بود، با خلا قدرت روبرو کند تا بتواند، خود را در داخل عراق تثبیت و با ایجاد پایگاههای دائمی و برکنار کردن دولتهای مقاومت و انقلابی شیعیان عراق، راه را برای ادامه حضور خود دنبال کند. به این خاطر با نفوذ در درون احزاب و گروههای شیعه سعی کردند اختلافات را بیشتر و کاری کنند که عادل عبدالمهدی ناچار شود که استعفا دهد و این اولین گام برای خلا قدرت در عراق بود که هنوز هم نتوانستند یک دولت قوی و مستقری را ایجاد کنند.
او افزود: این بهترین شرایط برای آمریکاییها برای اعمال نفوذ و فشار به دولت مرکزی عراق و در عین حال، ایجاد پایگاههای نظامی دائمی در داخل عراق و همچنین ایجاد تهدید علیه جمهوری اسلامی است. به نظر میرسد که اکنون گروههای شیعه عراقی متوجه شدند که بدون اتحاد و انسجام نمیتوانند دولت مستقر و قوی را دنبال کنند و اگر این شرایط ادامه پیدا کند، منجر به تجزیه عراق میشود. در حال حاضر کردها به طور مستقل حکومت میکنند و اهل سنت هم در مناطق خودشان اکثرا خود مختاری دارند و شیعیان هم درگیر جنگ قدرت، شدند.
کنعانی مقدم ادامه داد: اکثر ناآرامیها ناشی از همین تزلزل در قدرت حکومت مرکزی است چون سابقه نشان داده هر موقع دولت مرکزی عراق ضعیف شده، عراق به سمت ناآرامی و تجزیه پیش رفته و از این لحاظ اگر اختلافات گروههای سیاسی در عراق کنار گذاشته شود، مشکلات حل می شود. بنابر آخرین اخبار یک کمیته مشترکی از احزاب شکل گرفته برای رایزنی با برهم صالح برای تعیین نخست وزیر، شاید از این مرحله عبور کنند اما به هر حال اکنون عراق با توجه به کاهش قیمت نفت و ناآرامیها و هزینههای بالا برای امنیت و فشارهایی که آمریکاییها میآورند، درگیر مشکلات اقتصادی است و عراق دوران سختی را در پیش خواهد داشت.
این کارشناس مسائل منطقه درباره دخالت کشورهای منطقهای و فرامنطقهای در عراق و نقش سهم بندیهای سیاسی در عراق در ایجاد ناآرامی ها در این کشور ادامه داد: متاسفانه سناریویی که در عراق نوشته شد، متاثر از اجلاس طائف در رابطه با شکل گیری یک حکومت در لبنان است. یعنی در لبنان رئیس مجلس از شیعیان است و نخست وزیر از اهل سنت و رئیس جمهور مسیحی است. این مدل حکومتداری در عراق هم پیاده شد. یعنی نخست وزیر از شیعیان باشد، رئیس مجلس از اهل سنت و رئیس جمهور از کرد سنی. تقریبا این مدل، ناکارآمدی خود را در لبنان نشان داده است چراکه بر مبنای سهمیه طائفهای و قومیتی قرار گرفته و حاکمیت منسجم را تحتالشعاع قرار داده است. به نظر میرسد عراق نباید از این موضوع پیروی کند و باید مدل جدیدی را جایگزین کند که بتواند یک دولت مستقر قدرتمندی را داشته باشد. آمریکاییها 14 تا 15 سال پیش در پیشبینیهای خود گفته بودند فقط یک دیکتاتور صالح میتواند عراق را مدیریت کند چیزی شییه صدام. به نظرم میرسد آمریکایی ها در حال حاضر نیز به دنبال همان تئوری خود و عملی کردن آن در هستند.