به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، «افشین هاشمی» گفت: در موضوعی مانند کودک و نوجوان، با طیف گسترده و خاصی از مخاطبان روبهرو هستیم و پیدا کردن محل مناسبی برای عرضه آثار مربوط به این قشر مخاطب بسیار اهمیت دارد.
او افزود: باید توجه داشت که هنرمند در هر شرایطی به دنبال محلی برای عرضه اثر خود میگردد. در واقع اثر را تولید نمیکند که فقط فیلمی ساخته باشد بلکه برایش مهم است که آن اثر چگونه به دست مخاطب برسد. به همین جهت، جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان، یکی از مهمترین جشنوارههای سینمایی در ایران است که تداوم آن میتواند منجر به ایجاد نسل جدیدی از مخاطبین و حتی فیلمسازان در آینده شود.
هاشمی گفت: یکی از مهمترین اتفاقات در جشنواره، جدایی آن از جشنواره فیلم فجر در دهه شصت و تبدیل شدنش به یک جشنواره مستقل و از آن مهمتر، برگزارشدن جشنواره در شهری غیر از تهران بود که یکی از شهرهای تاریخی ایران است و هر کس که بخواهد به جشنواره بیاید، میتواند بخشی از تاریخ و فرهنگ ایران را نیز در آن شهر ببیند و این اتفاق خوبی است.
این بازیگر و کارگردان سینمای ایران اظهار داشت: به نظر من جشنواره محل عرضه فیلمها است و محل خطدادن و جهتدهی به آنها نیست. آن بخشی که شاید کمی باعث خطدهی به فیلمسازیها بشود، بخش داوری است، به این شکل که داورها به برخی از فیلمها جایزه میدهند و آدمهایی هم فکر میکنند که اگر فیلمهایی شبیه فیلمهای موفق در جشنواره بسازند، در دوره بعدی دیده میشوند و… شکل جایزه دادن از تولیدات، امکانات تولید و حمایتها از فیلمهایی که ممکن است با نظر یا ایدئولوژی خاصی همخوان باشند، نتیجه میگیرد اما پیش از این مرحلهای وجود دارد که به نظر من اصلاحات باید در آن مرحله انجام گیرد.
او تصریح کرد: ما در سینمای کودک مخاطب گستردهتری داریم. مثلا اگر یک کودک فیلم را نگاه میکند، پدر و مادر او هم تماشاگر فیلم خواهند بود. چه اتفاقی افتاده است که ما در دهه ۶۰ سینمای کودک پررونقی داشتیم اما در دهه ۸۰ و ۹۰ این روند افت میکند؟ به نظر من دلیل آن ترکیبی از عدم شناخت مسئولان از جنس سینمای کودک و محافظهکاری آنها در اینباره است. از طرفی بخشی از تولیدکنندگان فیلم کودک آدمهای سرحال دهه ۶۰ بودند که خودشان کودکانی داشتند اما امروز کسانی هستند که هنوز همان نگاه محافظکار دهه ۶۰ را چه به عنوان مدیر و چه در جایگاه تهیهکننده دارند.
هاشمی ادامه داد: محافظهکاری روی داستان و شیوه کارگردانی اثر میگذارد. باید به یاد داشته باشیم که آنچه باعث موفقیت سینمایی کودک در دهه شصت شد، جسارت آن در دوره خودش بود. در واقع در دههای که موسیقی و رقص ممنوع و شادی چیز غیرمعمولی بود؛ به بهانه کودک موسیقی و رقص عروسکها وارد سینما شد. یعنی در دورهای که عبوس بودن افتخار بود، بچهها میخندیدند. من به یاد دارم لحظهای را که در سینما شهرقصه پس از فیلم «شهر موشها» جوانانی که خیابان محل امنی برای شادی آنها نبود در پاگرد سینما شهر قصه میرقصیدند و شادی میکردند. در واقع بازگشت شادی به جامعه از طریق سینمای کودک اتفاق میافتاد اما در دهه ۸۰ و ۹۰ با وجود افزایش امکانات و بازتر شدن فضای جامعه، صرف رقصیدن یک عروسک برای کودک امروز که انیمیشنهای روز دنیا را میبیند، جذابیتی ندارد. اینها مخاطب کودک امروز را به سینما نمیآورد. حتی فیلمهای درجه یک از منظر سینماگران و نه مخاطب عام مانند «خانه دوست کجاست»، «سازدهنی» و «دونده» و … که شخصیت کودک در آن وجود دارد لزوماً فیلمهای جذابی برای مخاطب عام نیستند. این فیلمها ممکن است جوایزی در جشنوارههای مختلف کسب کنند و حتی سینمای ایران هم با این فیلمها به جهان معرفی بشود اما برای مخاطب کودک یعنی همان دختر مو خرگوشی که میخواهد عصر خوشی داشته باشد و ترانههای فیلم را بعداً با خود زمزمه کند یا پسربچهای که دوست دارد بعد از تماشای فیلم، قهرمانیهای آن را در خانه با خود مرور کند؛ دیگر تماشای صحنهای از کودکی غمگین با تنگماهی جذابیتی ندارد و ما نمیتوانیم آن کودک را روی صندلی سینما بنشانیم.
او تأکید کرد: مدیریت سینماو تصمیمگیرندگان بخش اقتصادی باید بدانند که با مخاطبی چموش طرف هستند. ما باید برای این مخاطب محصول تولید کنیم و در خلال آن هیجان، فرهنگ آرامش، دوستی و خانوادهپرستی را به مخاطب تزریق کنیم؛ کاری که سینمای انیمیشن هالیوود به بهترین شکل انجام میدهد. شما هیچ انیمیشنی را در هالیوود نمیبینید که در آن بهترین سجایای اخلاقی آموزش داده بشود اما با هیجان، شور و انگیزه برای زندگی همراه نباشد. این نکتهای است که اگر نظام تصمیمگیرنده به آن توجه کند، بودجه مناسبی هم به این بخش اختصاص میدهد. بپذیریم که خیالانگیز بودن اثری را نمیتوان با دوربین معمولی و در خیابانهای این شهر فراهم کرد بلکه این کار نیازمند بودجه و هزینه است و نتیجه هم میدهد و درآمد هم خواهد داشت. باید بپذیریم که کودک امروز همان کودک دهه ۶۰ و ۷۰ نیست و به فروش فیلمهای کودک آن زمان افتخار نکنیم. به خاطر داشته باشیم که فروش آن زمان به دلیل جسارت آن در زمان خود بود اما این جسارت در سینمای امروز کودک کجاست؟
هاشمی در خصوص دغدغه تولید فیلم کودک گفت: من باید از تمام تولیدکنندگان فیلم کودک در دهه ۶۰ و ۷۰ تجلیل کنم که برای کودکان این سرزمین فیلم و فرهنگ تولید کردند اما این دغدغه زمانی به نسل ما رسیده است که فرهنگ ایدئولوژیک ما به معنای اعتقاد و باور به مسائل انسانی و اجتماعی تقلیل یافته و در واقع اخلاق، وظیفهشناسی و تعهد در جامعه کاهش پیدا کرده است. بر این اساس آنچه که به عنوان تعهدی از جانب ما در جایگاه سازنده برای تولید آثاری برای نسل آینده کشور بود، دیگر وجود ندارد. به همین دلیل سینماگران و همچنین ستارگان سینما باید این وظیفه را برای خود قائل باشند که خمس و زکات درآمدشان در فیلمهای خوب را به سینمای کودک و فیلمهای مستقل بپردازند. در واقع احساس وظیفه کنند که محصولی برای کودک امروز به ارمغان بگذارند تا آینده بهتری داشته باشیم. این حلقه فراموششده در میان ما است و وظیفه ما این است که با گرفتن دستمزدهای کمتر، در سرمایهگذاران ایجاد انگیزه کنیم تا در فیلم کودک و سینمای مستقل سرمایهگذاری نمایند تا نسل بعدی، یک سینمای ملی را در خاطره خود داشته باشد.
این کارگردان عنوان کرد: حضور من در سینما، تئاتر و تلویزیون مدیون خیالانگیزی فیلمهایی است که در زمان کودکیام دیدهام. اجازه بدهیم برای نسل بعدی فقط انیمیشنهای فوق العاده و درجه یک فرنگی باقی نماند و کاراکترهایی هم باشند که محصولی را با زبان و فرهنگ ایرانی حتی برای صادرات به دیگر کشورها ارائه میدهند. اگر فیلمی مانند «فیلشاه» هشت میلیارد فروش داشته پس میتوان کارهایی از این دست تولید کرد. اگر هیجان در کار داشته باشیم و کیفیت بصری کارها با نمونههای خارجی برابری کند، میتوانیم گیشه موفقی هم داشته باشیم.
او با اشاره به برگزاری آنلاین جشنواره عنوان کرد: تداوم و برگزاری جشنواره از نقاط مثبت این تصمیم است تا حتی با شرایط موجود هم ارتباط با سینمای کودک قطع نشود اما این موضوع خطراتی هم دارد که احتمالا در مورد آنها فکر شده است. اگر بتوان به این بخش فکر کرد و خیال تولیدکننده راحت باشد، برگزاری آنلاین خود میتواند برای دیگر جشنوارهها هم راهگشا باشد تا اگر شرایط تا یک سال آینده به همین منوال باشد، حیات سینمای ایران پابرجا بماند.