شهرام خرازیها، عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران، در گفتوگو با خبرنگار گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، اظهار داشت: عباس کیارستمی خطشکن جشنوارههای خارجی معتبر بود و با فیلمهایش برای ایران افتخار آفرید. او فصل نوینی در سینما گشود اما هیچ کدام از آثارش را نمیتوان فیلم بلند سینمایی داستانی استاندارد تلقی کرد. آنچه او بر پرده نشاند نه به سینمای داستانگو تعلق داشت نه به سینمای مستند بلکه ملغمهای بود از فیلم کوتاه، تله فیلم و فیلم نیمه بلند که آنها را به عنوان فیلم سینمایی به خورد مخاطبین میداد.
خرازیها تصریح کرد: کیارستمی قصهگویی در سینما را بلد نبود اما همین نقطه ضعفش در سینمای قهرمان زده و اکشن روز دنیا، ناگهان به چشم آمد و گل کرد و او هم بلافاصله از فرصت استفاده کرد و با ساخت فیلم های متعدد توانست بلند آوازه شود.
او افزود: شاید فیلم های جشنواره پسند کیارستمی روزگاری مطرح و به اصطلاح در بورس بودند اما امروز دیگر در سینمای جهان اعتبار قبلی خود را از دست داده و نه تنها از مد افتاده اند بلکه تاریخ مصرفشان هم به اتمام رسیده است.
وی گفت: در دهه هفتاد در پی موفقیتهای جشنوارهای آثار کیارستمی، تب تقلید از این فیلمساز بالا گرفت و شمار زیادی از کارگردانهای ایرانی کوشیدند تا به تأسی از او و تقلید از فیلم هایش، نظر جشنواره های خارجی را به خود جلب کنند اما هیچ یک کیارستمی نشدند.
این منتقد فیلم یادآور شد: بعد از کیارستمی این اصغر فرهادی بود که با فیلمهایش موج تازهای از سینمای قصه گو را در سینمای ایران به راه انداخت و رگ خواب جشنواره های خارجی را به دست آورد. او فیلمهای خوبی ساخت که بر خلاف آثار سینمایی کیارستمی، بسیار پربیننده و در برقراری ارتباط با مردم موفق بودند. نوار موفقیت های فرهادی همچنان ادامه دارد و او امروز یکی از بهترین های سینمای ایران و مایه افتخار یک کشور است.
عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران اظهار داشت: نسل جوان تازه از راه رسیده فیلمسازان ایرانی دنباله روی کیارستمی نیستند، آن ها در پی کشف مفاهیم تازهای در سینما برآمده، ایدههای بکری دارند و در تبدیل این ایدهها به تصویر بسیار موفق اند.
شهرام خرازیها بر این اعتقاد است: نسل جدید فیلمسازان ایرانی، جهان جدیدی را در فیلمهای خود میآفرینند که مسبوق به سابقه نبوده است. آنها ثابت کردهاند که میتوانند به زبان مستقلی دست یابند و به واسطه این زبان با تماشاگران در اقصی نقاط دنیا ارتباط برقرار کنند.
این منتقد فیلم متذکر شد: در دهه های هفتاد و هشتاد سیاه نمایی به قصد کسب جایزه از فستیوالهای خارجی مد بود و در دستور کار برخی فیلمسازان قرار داشت اما در دهه اخیر با درایت دولت تدبیر و امید و سیاستگذاری صحیح وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دیگر مثل گذشته شاهد سیاه نمایی مطلق در فیلم های ایرانی ارسالی به فستیوال های فرنگی نیستیم و این فیلمسازان ایرانی مقیم خارج هستند که تحت تابعیت دیگر کشورها اقدام به سیاه نمایی علیه ایران می کنند.
خرازیها حضور سینمای ایران در جشنواره های خارجی را بسیار ضروری می داند. او معتقد است: برخی از مردم دیگر کشورها، ایران را عمدتا به خاطر سینمایش می شناسند چه بسا اگر صنعت تولید فیلم نداشتیم همچنان برای جمعیت قابل توجهی از دیگر نقاط جهان همچنان سرزمین ناشناخته ای بودیم.
این کارشناس ارشد مدیریت رسانه گفت: روزگاری فقط آثار روشنفکری سینمای ایران در برنامه فستیوال های خارجی گنجانده می شدند اما در سال های اخیر شاهدیم که فیلم های متعلق به سینمای بدنه و آثاری که پل بین تجارت و هنر محسوب می گردند نیز از جایگاه نسبتا خوبی در این جشنواره ها برخوردارند.
خرازیها در ادامه تأکید کرد: سینما یک ابزار ارتباطی و یکی از قوی ترین ابزارهایرسانه ای مدرن برای صدور دستاوردهای انقلاب اسلامی به سراسر دنیا است و نباید اسلحه سینما در ایران بدون فشنگ بماند.سینمای ایران به همت جوانان تازه از راه رسیده و خلاق پوست انداخته و هر سال شکوفاتر از سال های قبل، در عرصه جهانی می درخشد.
او در انتها به نقش کلیدی تهیه کنندگان و سرمایه گذاران در موفقیت جهانی سینمای ایران اشاره کرد و گفت: حتی اگر سرمایه گذار فاقد دانش و تبحر حرفه ای در عرصه سینما باشد، نفس عملش قابل تقدیر است زیرا سرمایه صرف شده بر اعتبار و افتخار سینمای ایران در عرصه بین الملل خواهد افزود.