به گزارش برنا؛ علیرضا تابش مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی و دبیر جشنواره فیلم کودک و نوجوان به دنبال درگذشت کامبوزیا پرتویی فیلمساز و فیلمنامه نویس نوشت: هنرمندانی که خالص و بیریا هستند و عاشقانه کار میکنند، همان اندازه که مهرشان زودتر به قلب آدم رسوخ میکند، سفرشان به دیار باقی، بیشتر حزن و افسوس به جای میگذارد؛ «کامبوزیا پرتوی» که یاد و نامش برای همیشه زنده خواهد بود، چنین بود. سال گذشته سومین دوره المپیاد فیلمسازی نوجوانان کشور در اصفهان برگزار شد، از پیشکسوتان سینمای کودک دعوت کردیم که بهعنوان (منتور) مربی و استاد راهنما، در المپیاد شرکت کنند. پرتوی با قبول دعوت ما و حضورش در المپیاد، شور و شوقی به یاد ماندنی برای نوجوانان علاقهمند به فیلمسازی خلق کرد. یک هفته در نهایت حوصله با نوجوانان حرف زد، ایدههایشان را شنید و تجاربش را به آنها انتقال داد، هنر کامبوزیا پرتوی، نشاندن خنده بر لبان کودکان و نوجوانان این سرزمین بود....
شهریورماه امسال یک روز صبح که در مسیر دفتر کار بودم، کامبوزیای عزیز زنگ زد. تعجب کردم که چرا صبح اول وقت تماس گرفته، گفت: «دارم میرم آنژیوگرافی قلب و کاری نداشتم، فقط گفتم به تو اطلاع بدم.» دلم لرزید... بدون اینکه به خودش چیزی بگویم یکی از همکاران را فرستادم بیمارستان و از او خواستم که پیگیر کارهای درمانی آقای پرتوی باشد. بعد از آنژیو، با همسر هنرمند ایشان صحبت کردم و قرار شد برای مشورت پزشکی با آقای دکتر ماندگار هم دیداری داشته باشند. وقت را هماهنگ و تنظیم کردم و آقای پرتوی و همسرش با مدارک نزد او رفتند و دکتر، تشخیص پزشک معالج را مبنی بر عمل جراحی قلب تأیید کرد و تنها نگرانی ایشان، ریسکی بود که برای به هوش آمدن بعداز عمل جراحی وجود داشت، سرانجام تصمیم گرفتند که اواخر آبان برای عمل باز به بیمارستان برود و...
در جمعبندی بزرگداشتهای امسال جشنواره فیلم کودک، نام «کامبوزیا پرتوی» را مطرح کردم که مورد تأکید موافقت شورای برنامهریزی هم قرار گرفت. به ایشان زنگ زدم و موضوع را مطرح کردم. تشکر کرد. بزرگداشت او، باشکوه، اول آبان برگزار شد. بعد از بزرگداشت، باوجود کسالتی که داشت، خیلی امیدوارانه با من صحبت کرد و 10 روز بعد از بزرگداشت فیلمنامهای با نام «آینده بچهها» برایم فرستاد. گفت کاری کردید که بعداز عمل قلبم و بهبود، فیلم را بسازم! خوشحال بودم که سر ذوق آمده و اینقدر باانرژی و بیتوجه به درد و رنجی که میکشد، برای ایستادن پشت دوربین انگیزه پیدا کرده... با «حبیب ایلبیگی» صحبت کردم فیلمنامه در شورای کودک بررسی بشود و کاری کنیم تا آقای پرتوی بعد از سپری کردن نقاهت فیلم جدیدش را بسازد، شرایط جسمیاش چندان مناسب نبود، اما ذهن و قلبش پر از شور و امید و زندگی بود....
نمیگویم او «اعتبار فیلمنامهنویسی سینمای ایران» بود، که بود. نمیگویم او سردمدار فیلمهای «برای کودک» در سینمای ایران بود، که بود. نمیگویم باید قدر او را بیشتر از این میدانستند و میدانستیم؛ که جایگاهش حالا در نبودش بیشتر حس خواهد شد. اما درباره او باید این عبارت را بگویم: او «هنرمندی انسان» و انسانی عاشق بود. عاشق زندگی و سینما.