به گزارش برنا؛ سال 195 هجری قمری (810 میلادی) خداوند، مولودی مبارک را به امام رضا (ع) از نوادگان پیامبر اسلام (ص) بخشید. قلب آن حضرت، مسرور از ولادت پسری شد که در آینده ای نزدیک ، پا جای پای پدر می گذاشت تا مردم را با اسلام راستین ، یعنی همان تعالیمی که از سوی پیامبر اسلام به بشریت عرضه شد ، آشنا سازد . این مولود مبارک ، محمد نامیده شد و ملقب به جواد یعنی بسیار بخشنده گردید.
امام جواد (ع) تنها 25 سال در این دنیا زندگی کرد، اما در همین مدت کوتاه ، عظمت علمی و جاذبه معنوی آن حضرت چنان بود که حتی اندیشمندان دیگر مذاهب و ادیان ، زبان به ستایش ایشان می گشودند. اینک ضمن تبریک سالروز ولادت امام جواد (ع) به شما عزیزان، به بیان عظمت معنوی و شخصیت الهی آن حضرت، در قالب داستان هایی از زندگی ایشان می پردازیم .
«روزی امام جواد (ع) را دیدم. با نگاهی دقیق سراپای او را نگریستم تا بعداً اوصافش را برای دوستدارانش در مصر تعریف کنم. با خود اندیشیدم چگونه شخصی با این سن کم ، دشوارترین سوالات فقهی و علمی را پاسخ می گوید و رهگشای معضلات فکری است ؟ در همین حال امام جواد (ع) نزدیک من آمد ؛ نشست و سپس فرمود :
ای علی بن اسباط، خداوند عزوجل بر امامت امامان دلیل می آورد همچنانکه برای نبوت انبیاء دلیل آورده است . آنگاه آیه 12 سوره مریم را قرائت فرمود که در آن به حکمت یحیی در کودکی اشاره شده است. سپس امام جواد (ع) به من فرمود :
دامنه وسیع دانش امام جواد (ع) درمیان اندیشمندان بزرگ علمی و دینی و همچنین در نزد علمای سایر ادیان، موجب شگفتی شده بود. گاه عده ای برای آزمایش کردن امام جواد (ع) از ایشان سؤالات دشوار علمی و دینی را می پرسیدند. آن حضرت با درایت خاص و به صورتی جامع به تمامی پرسش ها پاسخ می داد. در تاریخ آمده است که روزی هشتاد نفر از فقهای بغداد و شهرهای دیگر هنگام سفر حج، عازم مدینه شدند و به محضر امام جواد (ع) رسیدند. آنها سؤالات و مطالب علمی متعددی از آن بزرگوار پرسیدند و با کمال شگفتی، پاسخ های قانع کننده ای را دریافت کردند.
انسان با داشتن سه ویژگی پسندیده می تواند به مقام خشنودی الهی برسد ، اول اینکه زیاد طلب آمرزش کند ، دوم اینکه نرمخو و اهل مدارا با مردم باشد و سوم آنکه زیاد صدقه بدهد .
مدارا با مردم و برطرف ساختن نیازهای آنان ، در متن زندگی اهل بیت پیامبر قرار داشت . آن بزرگواران ، دیگران را نیز به مدارا و نرم خویی دعوت می کردند.
روزی فردی به امام جواد (ع) نامه نوشت و از ایشان خواست تا برایش دعا کند و درباره چگونگی رفتار با پدرش که فردی بد اخلاق و از مخالفان اهل بیت است، او را راهنمایی کند . امام در جواب نامه او چنین نوشت :
برایت دعا می کنم و از تو می خواهم که با پدرت مدارا کنی و موجبات ناراحتی او را فراهم نسازی . آن حضرت در ادامه نامه ، او را دلداری داد که بردبار باشد ، چرا که بعد از هر دشواری ، آسانی است و پیروزی از آن پرهیزکاران است . آن فرد به توصیه امام عمل کرد و چیزی نگذشت که در اثر رفتار نیکوی فرزند ، دل پدر با او نرم شد و از برکت توصیه امام جواد(ع) ، در زمره دوستداران اهل بیت پیامبر قرار گرفت .
یکی از دوستان اهل بیت پیامبر که در ایران زندگی می کرد ، در خاطره ای از امام جواد (ع) چنین می گوید :
« برای مناسک حج به مکه رفته بودم خدمت امام رسیدم که از محضر ایشان بهره ببرم و مشکل خود را نیز بیان کنم. به آن حضرت عرض کردم :
حکومت ، مالیات زیادی برعهده من گذاشته که توانایی پرداخت آن را ندارم . از شما می خواهم که برای فرماندار سیستان ( در ایران) نامه ای بنویسید و سفارش کنید که با مردم مدارا کند. امام در جواب من فرمود : من او را نمی شناسم . عرض کردم : اما ایشان از دوستداران شماست و من مطمئن هستم که سفارش شما حتما مفید خواهد بود. امام جواد (ع) در نامه ای به او نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم .سلام من بر تو و بر بندگان شایسته خدا /ای فرماندار سیستان ، قدرت و حکومت امانتی است که خدا دراختیار تو قرار داده تا خدمتگزار بندگانش باشی . با این قدرت و توانایی باید به برادران دینی خود کمک کنی . تنها چیزی که از تو باقی می ماند،نیکی به مردم است . آگاه باش که خداوند در قیامت از تمام کارهایت بازخواست می کند و کوچکترین عمل از نظر او پنهان نمی ماند .
مرد در ادامه خاطره اش می گوید :
نامه را گرفتم و به سوی سرزمین خود بازگشتم. خبر نامه ارزشمند امام قبلاً به فرماندار سیستان رسیده بود. او که از دوستداران امام جواد (ع) بود، به استقبال من آمد تا نامه امام را دریافت کند. وقتی نامه را خواند ، درباره کار من تحقیق کرد و از آن به بعد ، نه تنها با من بلکه با تمام مردم به عدل و انصاف رفتار کرد.»
« در مکه بودم که دچار تنگدستی سختی شدم و روزگار برایم به سختی می گذشت. تصمیم گرفتم که به مدینه بروم و خدمت امام جواد(ع) برسم . وضعیت مالی من به قدری بد بود که حتی قادر به تهیه لباسی برای خود نبودم . می خواستم از امام تقاضای لباسی کنم تا هم نیازم برطرف شود و هم لباسی از امام را به عنوان تبرک نزد خود نگه دارم. وقتی خدمت ایشان رسیدم ، خجالت کشیدم و نتوانستم تقاضای خود را مطرح کنم. تصمیم گرفتم که تقاضای خود را در نامه ای بنویسم و آن نامه را به امام بدهم. اما باز به قلبم
الهام شد که نامه را پاره کنم و آن را به امام ندهم. به این ترتیب ، با دست خالی عازم بازگشت به مکه شدم. در بین راه بودم که شخصی مرا صدا زد. او خدمتکار امام بود و بسته ای را در دست داشت. به من رسید و گفت :
مولایت امام جواد (ع)، این بسته را برای تو فرستاده است . بسیار متعجب شدم . بسته را باز کردم و در آن لباسی را که احتیاج داشتم ؛ دیدم . خدا را سپاس گفتم و بر محمد و خاندانش درود فرستادم و با خود اندیشیدم که براستی علم نهان و آشکار نزد اهل بیت پیامبر به ودیعه گذاشته شده است.»
احادیث، نامه ها و اسناد تاریخی مربوط به امام جواد (ع) و همچنین عکس العمل حکومت عباسی در مقابل ایشان، گویای این حقیقت است که آن حضرت، در راس یک تشکل سیاسی و عقیدتی مخالف حکومت عباسی قرارداشت ؛ که با دقت فراوان در اکثر بلاد اسلامی فعالیت داشت. هرچند که بسیاری ازاین فعالیتها مخفیانه صورت می پذیرفت. عمر کوتاه امام و به شهادت رساندن ایشان، بیانگر وحشت حاکمان عباسی از حضور و نفوذ امام جواد (ع) در بین مردم بود. توصیه ای از امام جواد (ع) ، پایان بخش کلام ماست . آن امام بزرگوار فرمود:
گناهکارانی که بر گناه خود اصرار می ورزند ، گویا خویش را از توجه و تعقیب الهی آسوده می دانند . آنها که چنین می پندارند ، از زیانکارانند .