به گزارش گروه آموزش خبرگزاری برنا، حسین معماریان، طراح و مجری اولین دوره کارشناسی ارشد آموزش مهندسی در کشور و رئیس کرسی یونسکو در آموزش مهندسی گفت: آموزش مدرن مهندسی در ایران، همزمان با تأسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳، آغاز شد. در این سال دانشکده فنی در چند رشته دانشجو پذیرفت و چند سال بعد اولین فارغالتحصیلان آن وارد بازار کار شدند. پس از آن، گرچه بهتدریج دانشگاههای دیگری نیز تأسیس شدند، ولی برای چند دهه، تعداد مراکز عرضهکننده آموزش مهندسی، تعداد دانشجویان و تعداد رشتهها و گرایشهای آن، به نسبت محدود بود.
وی افزود: بعد از انقلاب، بهدنبال تغییرات و تحولاتی که در برنامههای درسی و نحوه اجرا صورت گرفت، بهتدریج تعداد مراکز آموزش مهندسی، تعداد رشتهها و گرایشها و تعداد دانشجویان افزایش یافت و به وضعیت کنونی رسیدیم که از نظر تعداد دانشآموختگان مهندسی، در دنیا پنجم هستیم. تنها چین، هند، روسیه و آمریکا تعداد فارغالتحصیل مهندسی بیشتری در سال دارند که جمعیت این کشورها هم به نسبت بیشتر است. با کشور آمریکا که چهارم است اختلاف بسیار کمی از نظر تعداد دانشآموخته مهندسی داریم.
معماریانی با اشاره به مشکلات آموزش در این رشته گفت: هدف آموزش مهندسی، یا بهطور کلی آموزش، انتقال سه دسته توانایی: دانشی، مهارتی و نگرشی، به فراگیران است. در آموزش مهندسی کشور ما به توانایی دانشی توجه زیادی میشود حتی در مواردی بیش از حد، ولی به دو بخش دیگر توجه کمتری میشود، مثلاً فارغالتحصیلان باید بتوانند در پایان دوره کارشناسی کارگروهی را یاد بگیرند، چون در صنعت همه کارهای مهندسی گروهی است. باید بتوانند ارتباط شفاهی، نوشتاری یا الکترونیکی، برقرار کنند. از همه مهمتر این است که بهاصطلاح نوعی آموزش ببینند که بتوانند طراحی کنند، چون اوج کار مهندسی طراحی است.
وی افزود: در درجه اول به نظر میرسد که کمبود تواناییهای مهارتی یکی از کاستیهای بارز آموزش مهندسی است. اما برای اینکه بهتر بتوانیم درباره آن صحبت کنیم باید به برنامهریزی آموزش مهندسی در ایران نگاهی بیندازیم. در گذشته، از زمان تأسیس دانشگاه تهران تا انقلاب ۵۷ مراکز آموزش مهندسی به نسبت محدود بودند. این دانشگاهها برنامههای آموزشی خود را اغلب از برنامه آموزشی دانشگاه تهران الگوبرداری میکردند. برنامههای آموزشی دانشگاه تهران هم برگرفته از برنامه یک یا چند دانشگاه و یا تلفیقی از برنامههای چند کشور بود.
رئیس کرسی یونسکو در آموزش مهندسی و استاد دانشگاه تهران گفت: بعد از انقلاب که آموزش متمرکز در اولویت قرار گرفت نمایندگانی از دانشگاههای مختلف آمدند و برنامهریزی را زیر نظر وزارت علوم، انجام دادند. مشکل عمده این برنامهریزی این بود که اساتیدی که دعوت شده بودند، اغلب بدون پژوهش قبلی تصمیم میگرفتند که این یا آن درس در برنامه گذاشته شود و در چند واحد و در چه سالی تدریس شود. در این جلسات هر استادی، بسته به پیشینه تحصیلی خود، درسهایی که تدریس میکرد یا کتابهایی که تألیف کرده بود اظهارنظر میکرد. یکی میگفت این درس در هاروارد تدریس میشود. دیگری میگفت این درس در ام آی تی است و سومی میگفت این درس در دانشگاههای فرانسه آموزش داده میشود، و … این نوع برنامهریزی اغلب هیچ ساختار منسجمی نداشت و در بهترین حالت مجموعهای از تکدرسهای موفق بود. تنها الگوی موجود این بود که وزارت علوم به کمیتههای برنامهریزی ابلاغ میکرد که هر برنامه آموزشی باید چه تعداد درس پایه چه تعداد درس اصلی، چه تعداد درس تخصصی داشته باشد. تعداد کل واحد هم مشخص بود. این روش برنامهریزی برای بیش از سه دهه رایج بود، تا اینکه دانشگاههای بزرگتر و با امکانات بیشتر شروع به اعتراض کردند و خواستند که خودشان برنامهریزی کنند و وزارت علوم هم پذیرفت و اختیار برنامهریزی آموزشی را به برخی از دانشگاهها تفویض کرد. متأسفانه دانشگاهها هم اغلب همان رویه قبلی را، ادامه دادند. پس اتفاق جدیدی نیفتاد و همان رویۀ برنامهریزی، از شورای برنامهریزی وزارت علوم به دانشگاهها منتقل شد.
وی افزود: روشی که الان در دنیا استفاده میشود اینچنین نیست. ابتدا تعریف میکنند که ما چه کسانی را با چه تواناییهایی نیاز داریم و بعد درسها و محتوای آنها را بهگونهای انتخاب میکنند که دانشآموختگان برنامه بتوانند به آن تواناییها برسند. همچنان که دیده میشود، ما از این روش برای برنامهریزی آموزش عالی استفاده نکردیم و یا بسیار کم استفاده کردیم. در نتیجه، دانشآموختگان مهندسی ما از همه تواناییهای مورد نیاز صنعت، برخوردار نیستند. البته خیلی از همکاران دانشگاهی، مخالف این نظر هستند و به این استناد میکنند که آموزش ما خوب است، چون فارغالتحصیلان ما برای ادامه تحصیل، در بهترین دانشگاههای جهان جذب میشوند.