به گزارش برنا، درگیریها و جنگ در افغانستان مردم افغانستان را خسته و همه منطقه را درگیر خود کرده و در این میان کوتاه نیامدن طرف های دگیر، صلح و ثبات در این کشور را دست نیافتنی کرده است اما کشورهای مختلف در این میان به دنبال ایفای نقش و ایجاد ثبات در این کشور هستند. در ادامه در رابطه با آخرین تحولات افغانستان و چشم انداز مذارکرات و آینده این کشور با «پیر محمد ملازهی»، کارشناس مسائل خاورمیانه، به گفتوگو نشسته ایم.
تحلیل شما از اتفاقات و تحولات افغانستان در سالی که گذشت، چیست؟
افغانستان در یک سال گذشته در دو مسیر متفاوت حرکت کرد؛ یک مسیر آن مذاکراتی بود که آمریکایی ها و طالبان در دوحه انجام می دادند و یک مسیر تشدید جنگ در داخل افغانستان و گسترش عملیات نظامی طالبان، داعش و گروه های مختلف بود. مردم افغانستان بعد از اعلام توافقی که بین آمریکایی و طالبان شد انتظار داشتند مذاکرات بین افغانی شروع و یک راه حلی برای پایان دادن به عملیات نظامی، پیدا شود. به این صورت که یک راه حل سیاسی از طریق مذاکره به دست بیاید ولی این اتفاق نیفتاد و طالبان بر مواضع خود ایستادگی کرد و بعدا مذاکره بین الفغانی پیش آمد و بین طالبان و دولت مرکزی افغانستان توافق شد، اما باز هم مذاکرات نتوانست به مرحله ای برسد که مذاکرات اصلی انجام بگیرد بلکه در همان مراحل مقدماتی باقی ماند. در حال حاضر به نظر می رسد که مذاکرات دوحه با توجه به موضع گیری هایی که آمریکایی ها کردند، روی جریان دوحه کسی حساب باز نمی کند.
الان دو جریان موازی در حال پیگیری است، یکی جریانات مسکو که در روزهای آینده در مسکو با پوتین شکل می گیرد و یکی هم مذاکراتی هست که آمریکایی ها در آنکارا دارند تا با توافقات دوحه جایگزین کنند. حالا بحث های زیادی وجود دارد که آیا این دو حرکت موازی با هم یا در تضاد با هم هستند. در چه چیزی توافق دارند و در چه چیزی متضاد هم هستند. اگر نگاه کلی به افغانستان بیاندازیم این است که جنگ ادامه پیدا کرده و راه حل سیاسی به جایی نرسیده است و انتظار مردم افغانستان این است که یک راه سیاسی خوب پیدا شود.
مذاکرات صلح با محوریت مختلف به کجا می رسد؟
پیش بینی سخت است، چون در مورد افغانستان وضعیت طوری نیست که بشود یک پیش بینی قاطعی کرد با این حال یک اتفاقی می افتد و آن این است که، روس ها و آمریکایی ها پشت پرده زمینه یک معامله را فراهم می کنند. یک معامله ای که فراتر از داستان افغانستان است و سوریه و عراق و منطقه خاورمیانه را در بر می گیرد و احتمالا اوکراین هم شامل آن خواهد شد. اگر تصور کنیم که یک توافق کلی تری بین روسیه و آمریکا پیش می آید، من فکر می کنم جریان مسکو و آنکارا را به یک نوعی به پیش ببرند که دو طرف بر سر اینکه افغانستان به شرایطی که در دوران ظاهر شاه داشت برگردند توافق کنند، یعنی قبل از کودتای سردار داودخان و تشدید رقابت های بین المللی. در دوران ظاهرشاه قدرت های بزرگ جهانی که دو بلوک قدرت بود بلوک شرقی که روس ها در راس آن بودند و بلوک غربی که ناتو در راس بود و در آن زمان پذیرفته بودند که افغانستان بی طرف باشد.
فکر می کنم یک راه حلی که در پشت پرده بین آمریکایی ها و روس هاست بی طرف کردن افغانستان است، حقیقت این است که این 40 سال افغانستان در معرض دو صف از رقابت ها بوده یکی رقابت بین المللی که مورد اشغال بوده و در سال 2001 به بعد که آمریکایی ها اشغال کردند، این نتیجه سیاستی بود که این رقابت ها را تشدید کرد. در فاصله اینها هم متاسفانه کشورهای منطقه ای جایگزین شدند. فکر می کنم که مسکو یا استانبول به دنبال این هستند که افغانستان را بی طرف کنند. من فکر می کنم تصمیم دارند سازمان ملل را در راس تحولات و جریان های افغانستان قرار بدهند و روی یک تعهد بین المللی برای بی طرف کردن افغانستان و اینکه صلح و ثبات به این کشور برگردد، کار می کنند.
مذاکرات صلح با محوریت ایران چه اهدافی را دارد؟
ایران هم در کنار بقیه کشورها می خواهد ابتکاری انجام بدهد، مذاکره صلح هم یک ابتکار بود. ظریف یک بار مطرح کرد که کشورهای همسایه و صاحب نفوذ که مرز مشترک با افغانستان دارند ابتکاری به خرج دهند و به صلح و ثبات در افغانستان کمک کنند.
متاسفانه اینجا دو مشکل وجود دارد یکی با آمریکا و عربستان سعودی که مانع ایجاد می کنند برای اینکه ابتکار ایران پیش نرود و یکی هم اینکه روس ها از ایران و سوریه استفاده کردند. ایرانی ها نتوانستند با توجه به مشکلات، یک نقشی را در حد ظرفیت های واقعی که ایران در افغانستان دارد ایفا کنند. ظرفیت ایران نسبت به کشورهای دیگر بیشتر است و افغانستان بخشی از حوزه تمدنی ایران بوده و حوزه زبانی مشترک بین ایران و افغانستان است.
مذاکرات صلح با محوریت آمریکا با چه اهدافی صورت می گیرد؟ نامه وزیر خارجه آمریکا به رئیس جمهور افغانستان را چگونه ارزیابی می کنید؟
هدف اصلی آمریکایی ها این است که خود را از گرداب افغانستان بیرون بکشد، افغانستان برای آنها یک باتلاق است. اگر تاریخ افغانستان را نگاه کنید، هر قدرتی که وارد افغانستان شده داوطلبانه وارد شده اما به زور خارج شده است. دو امپراطوری مثل انگلیس و روسیه واقعا تلاش کردند افغانستان را تحت تسلط خود در بیاورند که هر دوتا شکست خوردند. بعد از شکست در افغانستان بود که امپراطوری انگلیس هم آغاز به فروپاشی کرد و امپراطوری روسیه هم همینطور، افغان ها دو امپراطوری بزرگ را شکست دادند.
از زمان اوباما ارزیابی آمریکایی ها این بود که در افغانستان به صورت نظامی پیروز نخواهند شد و تجربه روس ها و انگلیسی ها کمک کرد که آبرومندانه از افغانستان خارج شوند و زمان این موقعیت را به اوباما نداد و ترامپ آمد که ترامپ هم یک مقدار سیاست متفاوتی در نظر گرفت ولی الان که بایدن و حزب دموکرات آمدند به آن سیاست دوران اوباما برگشتند.
هدف اصلی آمریکایی ها در افغانستان این است که آبرومندانه خود را بیرون بکشند. اما این به آن معنی نیست که به طور کلی افغانستان را از دست بدهند و یا برای دیگران بگذارند. واقعیت این است که آمریکایی با روس ها در پشت پرده معامله می کنند که احتمالا آمریکایی ها یکی دو پایگاه نظامی را بتوانند حفظ کنند. به نظر من اگر اوضاع آمریکایی ها و روس ها تثبیت شود، این دو قدرت می توانند معامله کنند. افغانستان هرساله در معرض معامله است خیلی از کشورها که نتوانستند حاکمیتی برقرار کنند در واقع در معرض قدرت های خارجی قرار گرفتند که افغانستان یکی از آنها است.
آیا افغانستان به صلح می رسد؟
افغانستان جایی است که نمی توان پیش بینی کرد و در جایی قرار دارد که هر آن ممکن است اتفاقی بیفتد و معادلات را تغییر بدهد. در کل به نظر می رسد که شرایط امسال بهتر از گذشته خواهد بود، یعنی یک نگاهی در سطح منطقه و بین الملل به وجود آمده که مشکل کنونی را حل و فصل کنند. در حال حاضر مشکل این است که طالبان شریک قدرت می شود ولی مانع اصلی شراکت طالبان بر قدرت آن ذهنیتی است که آنها دارند.
طالبان از دو زاویه انحصارطلب است، یکی به لحاظ قومی قدرت پشتون را به طور کامل می خواهند احیا کنند که این یک ذهنیت تاریخی است که از سال 1747 که سلطنت در افغانستان به وجود آمده آنها در افغانستان حاکم بودند. یک دوره 9 ماهه ای هم هست که با دستکاری انگلیس ها بود که پشت پرده جناح اسلامی را علیه اصلاحات تحریک کردند و افغانستان را به این روز انداختند.
بنابراین تفکیک ایدئولوژی و طالبان خیلی سخت است که اینها را به یک حکومت اشتراکی که همه قومیتها در آن وجود داشته باشند پایبند کند. بقیه قومیت ها زیر بار حکومت انحصاری پشتون نمی روند، آنها هم جهاد کردند، نیرو دارند و روس ها را شکست دادند. در شرایط موجود در افغانستان باید هم قومیت ها و هم طالبان حق و حقوق خود را به دست بیاورند تا دولت مرکزی هم بتواند شکل بگیرد.
بنابراین فکر می کنم یک اراده در سطح داخل و بین الملل در حال به وجود آمدن است که هنوز شکل نهایی خود را پیدا نکرده است. در این آغاز راه باید امیدوار بود که افغانستان به انتخابات برسد و یک دولت مرکزی به وجود بیاید که در آن سه جریان حضور اصلی پیدا کنند. یکی طالبان و یکی جریان شمالی و دیگری جریان دموکرات هست، این سه جریان در داخل و کشورهای منطقه ای، همسایه و بین الملل اگر با هم هماهنگ شوند و در آن صورت روی بی طرفی افغانستان توافق کنند افغانستان به ثبات خواهد رسید.
آینده افغانستان را چگونه می بینید؟
من فکر می کنم که مردم از جنگ خسته شدند و دنیا هم از جنگ در افغانستان خسته خواهد شد بنابراین خیلی امید است که با همه مشکلاتی که وجود دارد، افغانستان به یک صلح و ثباتی دست پیدا کند اما نه در این ساختاری که وجود دارد بلکه ساختار قدرتی که حداقل 4 قومیت درافغانستان بتوانند در یک نظام فدرال هماهنگ شوند که در مناطق قومی خود، قانون اساسی به وجود بیاورند که سهم هر یک از دولت های خودمختار منطقه ای در ساختار قدرت مرکزی مشخص باشد، اگر این اتفاق نیفتد افغانستان به دو قسمت تقسیم خواهد شد.