به گزارش برنا، "میدان واشنگتن" که در پس زمینه ای از جامعه ی رده بالای نیویورک در سال 1880 اتفاق می افتد، از محبوب ترین رمان های نوشته شده به قلم استادانه "هنری جیمز" است که با مضامینی همچون درگیری های درون خانواده ای، اهرم های قدرت و مسائل مربوط به جنسیت، هنوز هم در جهان خواننده ی امروزی طنین انداز است.
کاترین اسلوپر، تنها فرزند دکتر اسلوپر، پزشک موفقی است که در یک خانه ی مجلل و باشکوه در حاشیه ی "میدان واشنگتن" شهر نیویورک اقامت دارد. کاترین که بسیار کمرو و ساده و در عین حال صادق و خوش قلب است، مایه ی ناامیدی مداوم پدرش می باشد. پدرش به خواستگار جوان و در جستجوی مکنت او مشکوک است. با وجود دخالت های فامیلی که در جهت رساندن کاترین و خواستگارش به یکدیگر می باشد، پدر کاترین تهدید کرده که در صورت پافشاری و پذیرش این درخواست ازدواج، کاترین را از خود طرد خواهد کرد.
با این حال خواستگار جذاب و بی پروا، حاضر است که این ریسک را بپذیرد و حالا آینده ی کاترین به این بازی دلهره آور میان او و پدرش وابسته است. با وجود اینکه دکتر اسلوپر دلایل خاص خود را برای زیرسوال بردن نیات خواستگار دخترش دارد، شرایط به نحوی رقم می خورد که جنبه های بی رحمانه ای در داستان "میدان واشنگتن" از "هنری جیمز" پدیدار می شود.
"میدان واشنگتن" که بر یک اساس ماجرایی حقیقی نوشته شده، داستانی است که توسط یک هنرپیشه ی بریتانیایی برای "هنری جیمز" تعریف شده و حالا خوانندگان در جای جای جهان این اثر شورانگیز را تقدیس می کنند. "میدان واشنگتن" که ابتدا به صورت سریالی در مجلات به چاپ می رسید، یکی از اثرهای کوتاه "هنری جیمز" و با این وجود یکی از ماندگارترین آثار وی به حساب می آید.
بخشهایی از کتاب:
دقیقا، نکته همین جاست. اگر دختر بیچاره من باید با برادر شما ازدواج کند، همه چیز -در رابطه با خوشبختی اش- به خوب بودن برادرتان بستگی خواهد داشت. کاترین بهترین و ساده ترین موجود دنیاست و هرگز نمی تواند به اندازه یک جو به آقای تاون سند آسیب برساند. ولی از سوی دیگر اگر آقای تاون سند آن چیزی نباشد که همه ما آرزو داریم، ممکن است کاترین را تیره بخت کند. به همین دلیل است که من می خواهم شما قدری از خصوصیات او برایم سخن بگویید. البته شما اجباری در این کار ندارید. دختر من که شما هرگز او را ندیده اید، برایتان هیچ است و من احتمالا پیرمردی فضول و بی مبالات هستم. شما کاملا حق دارید به من بگویید که آمدن من به اینجا رفتاری ناپسند است و اینکه بهتر است من به دنبال کار خودم بروم. ولی فکر نمی کنم که شما چنین کاری بکنید. چون گمان دارم که ما برایتان جالب هستیم: دختر بیچاره ام و من. من اطمینان دارم که اگر شما کاترین را می دیدید او شدیدا علاقه شما را برمی انگیخت. منظورم بدین علت نیست که او به تعبیر معمول کلمه، دختری جالب است، بلکه بدین سبب که دل شما برایش می سوزد. او آنچنان مهربان و ساده دل است که یک شکار بسیار آسان خواهد بود! یک شوهر بد، سهولت های بسیاری برای تیره روزی او خواهد داشت. زیرا او نه ذکاوت و نه قدرت تحلیل دارد ولی در عین حال استعداد بسیاری برای عذاب کشیدن دارد.