به گزارش خبرگزاری برنا هرمزگان، خداوند تبارک و تعالی از آدم تا خاتم ۲۴هزار پیامبر را مامور کرد تا برای تحقق هدفی مقدس تلاش کنند، هدفی که نه اقتصادی بود و نه صنعتی اما چنان حیاتبخش بود که میتوانست ابعاد مختلف اجتماع، اقتصاد، صنعت و هر آن چیزی را که در دل عالم امکان وجود دارد را متحول کند، مأموریت تمام پیامبران ماموریتی فرهنگی بود و خداوند متعال برای اینکه نقطهای سر خط سلسهی انبیا و رسولان بگذارد معجزه پیامبر خاتم را از جنس فرهنگ و هنر قرار داد و در آن هر چیزی که برای بشر لازم بود را معرفی و تفسیر کرد، قرآن برای طی مسیرِ سعادت نورافکن بود، نورافکنی که " تحریفها را تبیین؛ پنهانیها را نمایان؛ حقایق را آشکار؛ اباطیل را بر کنار؛ شبهه ها را برطرف؛بیراهه رفتگان را راهنمایی و آنهایی را که راه هدایت را در پیش گرفتهاند بر هدایتشان میافزاید. "(۱)
خداوند متعال قرآن را "کتاب تبیین" معرفی کرده و میفرماید: وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ- "ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که تبیین کننده همه چیز است" (۲) او هدف خود را از نزول قرآن " تبیین برای امتها " میداند ، چنانچه در آیه ۱۱۸ سوره آل عمران این موضوع را تشریح کرده است؛
خداوند برعهده پیامبرانش، به ویژه آخرین پیامبرش ماموریتی مقدس تحت عنوان " جهاد تبیین " گذاشته است، ضرورتی انکار ناپذیر که جریان ابوسفیان صفتِ تاریخ اسلام برای پوشاندن لباسِ مسلمانی به " کفر " دقیقا در نقطه مقابل " جهاد تبیین " یعنی جبههی " تحریف" ایستاد، گواه این مدعا تلاشی بود که جریانهایی خاص بعد از رحلت جانگداز رسول گرامی اسلام (ص) برای خاموشکردن حنجرههای حقگو به کار بستند و تاریخ دید که عزیزترین امانتی پیامبر(ص) حضرت زهرا سلام الله علیها، در کمتر از سه ماه به شهادت رسید چرا که الگوی تبیین بود و برای دفاع از حق خطبه میخواند، به درب خانهی صحابه و انصار میرفت و با گریههای خود راه اشتباه را روشن میساخت. البته حذف فیزیکیِ خواص به حضرت زهرا سلام الله علیها ختم نمی شد و انسانهای وارستهای چون مالک بن نویره، سعد بن عباده، بلال حبشی، ابوذر غفاری و دیگر اصحابِ مشترک پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) نیز به نوعی به حاشیه کشانده شده و به شیوههای مختلفی از میدان به در شدند البته خود امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نیز از این قاعده مستثنی نبود و قبل از رسیدن به حکومت ترور ناموفقی را پشتسر گذاشت اما این بدترین دشمنی با او نبود بلکه ترور شخصیت مولی الموحدین توسط جریان تحریف آغاز یکی از شدیدترین تهاجمهای نرم تاریخ بود!
تکهی تکمیل کنندهی این پازلِ ضد تبیینی، ممنوعیت نقل حدیث بود که راه دسترسی جامعه مسلمین به چشمهسار تبیین که یکی از اصلیترین رسالتهای پیامبر خاتم بود را مسدود میکرد چرا که در کنار کتاب الله، عترت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت و در کنار آنها طبق توقیع مبارک حضرت ولی عصر (عج)، روایان حدیث که علما و فقهای راستین هستند وظیفه تبیین پیام الهی را بر عهده دارند و جریان جلوگیری از نقل حدیث در واقع همین بازوی توانمند اسلام ناب را هدف گرفته بود مسئلهای که با رفع ممنوعیت نقل حدیث به پایان نرسید چرا که بعد از آن دستگاه جعل حدیث معاویه، فعال شد و تلاش کرد تیرهای نهایی را بر مکتب جهاد تبیین که مثلث پیامبر(ص)، حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علی علیهالسلام آن را پایهگذاری و با بذل جان زنده نگهداشته بودند، فرود آورد و قطعا هم همین تیر زهرآگینِ معاویه بود که کار را به جایی رساند تا جبهه حق مجبور شود در عاشورا تمام هست خود را فدای موجودیت اسلام کند.
یکی از نقطههای به قولِ بعضی مبهمِ تاریخ اسلام، صلح امام حسن مجتبی علیه السلام با معاویه است که هنوز که هنوز است در رابطه با آن تفاسیری ارائه میشود، اما به نظر من باید صلح امام حسن و شروط وی را نمونهای واضح از جهادتبیین بدانیم چرا که تلاش میکند چهرهای واقعی از معاویه را برای مردم آن دوران و دورانهای بعدی ارائه دهد تا هیچ کس نتواند چهرهی معاویه را تطهیر کند چنانچه در همین چند سال اخیر هم شاهد بودیم که جریانهایی در صدد تطهیر چهره معاویه بودند به طوری که سعودیها حتی سریالی برای این شخصیت متمرّدِ تاریخ اسلام ساختهاند.
معاویه را باید شبیهترین فرد به استکبار جهانیِ امروز بدانیم او صراحت جمهوریخواهان آمریکا(ترامپ) را در دشمنی با ایران و اسلام دارد و در همین عین از درایت دموکراتها برای مقابله با جبهه اسلام، به واسطهی همراهیِ عمروعاص برخوردار است و همین امر از او یک دشمن قوی و کم اشتباه ساخته است که توانست در مقابل جریان حق یک مکتب اجتماعیِ، سیاسی، فرهنگی، عقیدتی و فکری راهاندازی کند جریان معاویه ختم به سالهای عمرش نشد و هزاران و چند صد سال بعد تحت عنوانهایی چون وهابیت، تکفیریگری و داعش خود را به منصه ظهور گذاشت و حتی تا نبرد آخرالزمانی حضرت حجت (عج) ادامه دارد و امروز تکرار بسیاری از برنامههای معاویه را میتوان در مثلث شوم عبری، عربی غربی دید به عنوان مثال معاویه را باید پدرِ یکی از خانمان سوز ترین انحرافات درون اسلام معرفی کرد، "خوارج " ورژنِ قدیمیِ داعش بود که در بعضی جبههها به ظاهر با آمریکا و غرب میجنگد اما نهایتا سر در آخور او دارد،
خوارج در ظاهر نه علی علیهالسلام را قبول داشت و نه معاویه را ؛ اما در باطن در زمین معاویه بازی میکرد و اهداف او را پیادهسازی میکرد.
معاویه مانند غربِ امروز یک امپراطوری رسانهای دروغ پرداز داشت ( اشاره به دستگاه جعل حدیث ) و قطام در نقش مسیح علینژاد برایش عرض اندام میکرد و به کمک همین دستگاه دروغپردازی و نشر اکاذیب معاویه بود که " گوسفندان را معاویه میدزدید و فحشش را علی(ع) میخورد" و به کمک همین دستگاه بود که وقتی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در محراب مسجد کوفه به شهادت رسید، شامیان گفتند مگر علی نماز میخواند؟!
دستگاه رسانهای و تبلیغاتی دربار معاویه به حدی قوی بود که تربیت یافتگانش بدون اینکه بدانند حسین(ع) کیست برای جنگ با او شمشیر تیز کردند و مردم شام بدون اینکه اهلبیت(ع) را بشناسند روضههای غمانگیزِ شام را در تاریخ ثبت کردند.
معاویه قبل از رسیدن به خلافت، دستگاه ترور و ناامنسازی نیز داشت، چنانچه پس از جنگ نهروان سپاهیانی را به نقاط مختلف ممالک اسلامی که آن روز که تحت حاکمیت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود، میفرستاد تا با قتل و غارت، حاکمیت حضرت علی علیه السلام را ناامن جلوا دهند؛ از جمله سردسته این غارتگران، بسر بن ارطاة، سفیان بن عوف غامدی، نعمان بن بشیر و ضحاک بن قیس بودند.(۳) او با این پروژه با یک تیر چند نشان میزد؛ اول اینکه حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام را ناامن جلوه میکرد، دوم اینکه با کشتار، جمعیت شیعیان و محبین امام المتقین را کاهش میداد و سوم اینکه شخصیتهای برجستهی حامی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را از دور خارج میکرد که حجر بن عدی یکی از این شخصیتها بود که به جرم محبت علی علیهالسلام کشته شد و آرامگاهش نیز توسط نوادگان معاویه یعنی داعش تخریب شد؛ این رویکرد معاویه حتی بعد از به خلافت رسیدن نیز ادامه داشت و اینکه میگوییم صلحنامه امام حسن علیه السلام نمونهای عینی از جهاد تبیین است بر این اساس است که امام اولا با صلح سعی کرد جان شیعیان را حفظ کند و ثانیا با صلحنامه برای تاریخ، جنایات معاویه را تبیین کند چرا که تردیدی نبود که معاویه با آن دستگاه عریض و طویلی که دارد، جنایات خود را از صفحه تاریخ پاک خواهد کرد، چنانچه فقط در یک نمونه منابع دست اول تاریخی، نظیر الغارات ثقفی، تصریح دارند که بسر بن ارطاة، که جزو مأمورین ویژه معاویه بوده سی هزار نفر از شیعیان حجاز، یمن و حضرموت را کشت و خانههای آنها را به آتش کشید(۴) اما شاهدیم که همین جنایات معاویه با توجیهاتی چون خطا در اجتهاد سرپوش گذاشته میشود.
دیگر جریانی که معاویه آن را در دل دستگاه شوم خود پروانده بود، جریان نفرت پراکنی بود، از دوران به قدرت رسیدن معاویه سَبّ علی علیهالسلام بنیان نهاده شد و ۶۰ سال ادامه پیدا کرد، این یعنی دقیقا همان تعبیر رهبری معزز در رابطه با جریان تحریف در کشور که چند سال پیش در رابطه با آن تذکر دادند و فرمودند عدهای میخواهند جای جلاد و شهید را عوض کنند، معاویه این کار را کرد و عملا برای نسلهایی که در آن دوران متولد میشدند راهی جز تبعیت از طاغوت باقی نگذاشت چرا که نسلهای جدید علی(ع) را ندیده بود و تنها شناخت آن ها از علی بدگوییهایی بود که میشنیدند و دلیلی برای محبت به او نداشتند لذا شانس سعادتمندی در آنها به حداقل میرسید بر همین مبنا یکی از شروط صلح امام حسن علیه السلام متوقف کردن سب و لعن امیرالمؤمنین علیه السلام بود اما به هر صورت معاویه توانست در مدت کوتاهی از رحلت پیامبر یک شکاف بین نسلیِ بزرگ ایجاد کند و حتی ذائقههای عالمان را نیز تغییر دهد، منبریهای معاویه در واقع همان آلبانینشینها و پیادهنظام توئیتریِ منافقین و سلطنتطلبها هستند که با هر وقوعی قبل از اینکه روایت صحیح منتشر شود تلاش دارند روایت غلط خود را به خورد جامعه دهند، مأموریت ویژهی این جبههی باطل، تحریف چهرهی امام خمینی(ره) و امام خامنهای، تضعیف دستاوردهای نظام و تطهیر چهرهی رضاشاه و پهلوی دوم است.
معاویه به غیر از این مسائل در جبهه فکری نیر تفکراتی چون جبرگرایی را رواج بخشید و جامعه اسلامی را در کمتر ۶ دهه آمادهی ارتکاب یک گناه بزرگ اجتماعی کرد، به طوری که دوران سه سالهی حکومت یزید را باید دوران برداشت محصول معاویه بدانیم، اینکه جامعهی اسلامی در کمتر ۵ دهه از رحلت بنیانگذارش با " یزید " بیعت کند یعنی همان که امام حسین علیه السلام فرمودند " اِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ وَعَلَى الاِْسْلامِ الْسَّلامُ " (۵) معاویه طی این سالها مسلمان را آمادهی پذیرش فاسق کرد و باعث شد امام حسین علیه السلام، امامِ زمانِ آن دوران، فاتحهی اسلام را بخواند و برای احیای آن دست به قیام بزند و بدتر از آن عالَم تشیع از یاریِ امامش جا بماند، قیام امام حسین علیه السلام و شهادت او، یارانش و اهلبیتش در واقع بعثتی نو برای اسلام بود که حضرت زینب سلام الله علیها و امام سجاد علیهالسلام باید آیه به آیهی آن را برای مردم میخواندند و این بار دستور خداوند و اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ(۶) برای معرفیِ قرآن ناطق نازل شد،
یزید بیسابقهترین جنایات را در حق اسلام و مسلمین روا داشت، او در سال اول حکومتش یک نسلکشی در حق اهلبیت پبامبر(ص) به راه انداخت، در سال دوم حکومتش به مدینه النبی(ص) حمله کرد و اصحاب پیامبر و قاریان قرآن را به خاک و خون کشید و با واقعه حرّه " پاکیِ نسل مسلمانانِ مدینه" را دچار اخلال کرد و در سال سوم حکومت خود نیز حرم امن الهی " مکه " را به آتش کشید و هتک حرمت کرد، البته این سزای عمل جامعهای بود که امام خود را نشناسد چرا که به تعبیر حضرت حجت(عج) مرگ بدون شناخت امام فرقی با مرگ جاهلی ندارد(۷) و به تعبیر امام علی علیهالسلام " کسی که به هنگام یاری رهبرش در خواب باشد با لگدهای دشمن از خواب بیدار خواهد شد!" (۸)
همین اتفاق میتوانست در حق ایران نیز رخ دهد چنانچه جبهه استکبار جهانی برای از پای درآوردن نظام اسلامی در ایران در همان سالهای اولیهی پیروزی انقلاب هم کودتا طراحی کرد، هم جنگندههایش را به خاک ایران فرستاد و هم جنگ به راه انداخت اما بصیرت عامه مردم، هوشیار بودن آنها و تبعیتشان از امام امت موجب شد که به تعبیر امام خمینی(ره) " حتی شنها هم مامور خداوند برای دفاع از نظام اسلامی شوند"، امریکاییها به یک سستی از سوی ملت ایران نیاز داشتند تا با پیروزی در یکی از توطئههایشان، نسخه انقلاب را بپیچند و لشکر یزیدِ زمان، واقعه حره را این بار خیابانهای خوزستان و کردستان و تهران تکرار کند اما کربلای خمینی دهها بار تکرار شد و با به خاک افتادن هر جوان، دهها جوان دیگر عازم جبهه شدند تا کسی اسارت زینب سلام الله علیها را نبیند و به تاریخ ثابت شود که سربازان خمینی میوهی تمدنیِ قیام سیدالشهدا علیه السلام هستند.
علی ای حال، جامعهی اسلامی در زمان یزید در حال بازگشت به عصر جاهلیت عرب بود و امام حسین علیه السلام اگر دست به قیام نمیزد باید تماشاچی برگزاری مجلس ختم اسلام میشد و تمام ارزشهای اسلامی که اکثریت آن ها انسانی نیز هستند زیر پا گذاشته میشد و در نتیچه فقر، فلاکت، ناامنی، چپاول، ظلم، غارت و جنایت سراسر جامعه اسلامی را فرا میگرفت، این مسئله در مکالمهی بین «فرزدق» و امام حسین(ع) در جریان حرکت امام به سمت کوفه کاملا روشن است، چنانچه ایشان میفرمایند: (اى فرزدق! اینان گروهىاند که پیروى شیطان را پذیرفتند و اطاعت خداى رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکار ساختند و حدود الهى را از بین بردند، باده ها نوشیدند و دارایىهاى فقیران و بیچارگان را ویژه خود ساختند و من از هر کس به یارى دین خدا و سربلندى آیینش و جهاد در راهش سزاوارترم. تا آیین خدا پیروز و برتر باشد.)
معاویه و یزید در واقع، خودِ جامعه اسلامی و مردم را که پیامبر و امیرالمؤمنین (ع) و امام جامعه حکم پدری بر گردن آنها دارند(۹) را مسموم کرده و آنها را مرتکب گناه اجتماعی کردند که کفاره و خون بهای پاک کردن دامن جامعه اسلامی برای حفظ اسلام، جان نازنین امام و ولی خدا بود، این گناه اجتماعی نهایتِ انحراف جامعه است و دقیقا همان نقطهای است که طبق سنت الهی ولی خدا از میان مردم خارج میشود و جامعه آمادهی پذیرش عذاب الهی میشود اما ارادهی خداوند در رابطه با قوم پیامبر خاتم به گونهی دیگری بود، و باید امام بعدی انقلابی جدید را از جنس تبیین و فرهنگ بنا مینهاد تا مسیر اسلام همچنان زنده باقی بماند، این مسئلهی گناه اجتماعی در بیانات رهبر معظم انقلاب نیز تبلور دارد و ایشان در سال 84 طی دیدار با کارگزاران نظام گناه را به سه دسته تقسیم کرده و میفرمایند: "سه جور گناه وجود دارد: یکجور گناهی است که فقط ظلم به نفس است ... نوع دیگر، گناهی است که فرد مرتکب میشود، اما اثر مستقیم آن به مردم و به دیگری میرسد. این گناه، سنگینتر است. این گناه، ظلم به نفس هم هست؛ اما چون تعدی و تجاوز به دیگران است، دشواری کار آن بیشتر است و علاج آن هم سختتر است؛ ... این گناه بیشتر متعلق میشود به حکومتها؛ این گناه مدیران است؛ این گناه سیاستمداران است؛ این گناه شخصیتهای بینالمللی است؛ این گناه آنهایی است که یک کلمه حرفشان، یک امضایشان، یک عزلشان، یک نصبشان میتواند خانوادههایی و گاهی ملتی را تحت تأثیر قرار دهد... نوع سوم، گناهان جمعی ملتهاست. بحث یک نفر آدم نیست که خطایی انجام دهد و یک عده از آن متضرر شوند؛ گاهی یک ملت یا جماعت مؤثری از یک ملت مبتلا به گناهی میشوند. این گناه هم استغفار خودش را دارد. یک ملت گاهی سالهای متمادی در مقابل منکر و ظلمی سکوت میکند و هیچ عکسالعملی از خود نشان نمیدهد؛ این هم یک گناه است؛ شاید گناه دشوارتری هم باشد؛ این همان «انّ اللَّه لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم» است؛ این همان گناهی است که نعمتهای بزرگ را زائل میکند؛ این همان گناهی است که بلاهای سخت را بر سر جماعتها و ملتهای گنهکار مسلط میکند. ملتی که در شهر تهران ایستادند و تماشا کردند که مجتهد بزرگی مثل شیخ فضلاللَّه نوری را بالای دار بکِشند و دم نزدند؛ دیدند که او را با اینکه جزو بانیان و بنیانگذاران و رهبران مشروطه بود، به جرم اینکه با جریان انگلیسی و غربگرای مشروطیت همراهی نکرد، ضد مشروطه قلمداد کردند . پنجاه سال بعد چوبش را خوردند: در همین شهر تهران مجلس مؤسسانی تشکیل شد و در آنجا انتقال سلطنت و حکومت به رضاشاه را تصویب کردند"
این بیانات رهبری معزز کاملا تبیین کنندهی گناه اجتماعی بود، راهی که قطعا استکبار جهانی سالیان سال است به عنوان یک راهبرد آن را دنبال میکند، اما ملت بزرگ ایران تماشاچی نبوده و نخواهد بود، ملت ایران در عصر انقلاب اسلامی چه در گام اول و چه در گام دوم این انقلاب مقدس اجازه نداده است که سر شیخ فضلاللههایش بالای دار رود ، ملت ایران جلوی صدامِ تا بن دندان مسلح ایستاد و بعد از جنگ نیز تحریمها را تحمل کرد اما اجازه نداد تا معاویهی زمان او را دچار گناه اجتماعی یا غفلت اجتماعی کند، چه بسا شهید حاج قاسم برای ملت ایران حکم آن نفس زکیهای را داشت که شهادتش به عنوان ابتلا و امتحانی عارض شد، برای اینکه ببینند آیا ملت تماشاچیِ شهادت حاج قاسم خواهد بود یا ملت بزرگ ایران در عین حقشناسی نهضت حاج قاسم و پیام مکتب را خواهد فهمید، لذا دیدیم که چگونه موجهای خروشانِ ملت عراق و ایران حاج قاسم را تشییع کرد و از این امتحان سربلند بیرون آمد، در واقع انتقام سختِ امت اسلام، جهان تشیع و ملت ایران از آمریکای جنایتکار همان حضور پرشور و نمایش بصیرت و دلباختگی در تشییع حاج قاسم بود که باری دیگر به دشمن نشان داد که قرآن بر سر نیزهکردن کارساز نیست، حاج قاسم نشان داد که یک ملت عاشورایی است.
خب از عاشورا که بگذریم به جرات باید امام سجاد علیهالسلام را اسطورهی جهاد تبیین، جنگ نرم و پالایش فرهنگی بدانیم، اسلام و انسانیت به این امام بزرگوار مدیون است چرا که او بود که با در دست گرفتن سند مظلومیت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام با کمک حضرت زینب سلام الله علیها ویرانههای معاویه و یزید را آباد کرد و مسیر تمدن اسلامی را تغییر داد تا جریان اسلام ناب روی ریلگذاری امام سجاد علیهالسلام پیش رود، امام باقر علیه السلام، امام صادق علیهالسلام و باقی ائمه روی همین ریل اسلام را پیش بردند، ریلی که مایهی قوام آن "علم و فرهنگ بود " و دستگاه تربیت سرباز برای اهلبیت(ع) را در عینِ استتار بسیار قوی تر و منظم تر کرد و مقابل انتشار خطرناکترین سموم برای جامعه اسلامی یعنی جهل، ناآگاهی و نداشتن تحلیل سیاسی ایستاد، در تلاشهای امام سجاد علیهالسلام و حضرت زینب همین بس که در کمتر از ۴۰ روز منشأ چنان تحولاتی شدند که یزید و شامیانی که با رقص و آواز به استقبال اسرای کربلا آمده بودند مجبور شدند برای امام حسین علیه السلام در همان شهر و دربار مجالس عزا بر پا کنند و امام سجاد علیه السلام نیز با راهبرد تبیینی خود که تربیت مخفی شاگردان و اعزام آنها به مناطق مختلف در قالب خریدن غلام، تربیت کردن و اعزام به نقاط مختلف اسلامی بود، جامعهی سقوط کرده و امام کُش را دوباره به ریل اصلی برگرداند تا فضا برای اقدامات مکمل امام باقر و امام صادق علیه السلام مهیا شود و باقی امامان حتی با وجود زندانی بودن یا حصر اجباری بتوانند از طریق شبکه ایجاد شده توسط امامت اهداف اسلام ناب را پیش ببرند، بر همین اساس " جهاد تبیین" ، سالیان سال است که به رویکرد جدی رهبر معظم انقلاب تبدیل شده است و معظمله بیشترین تاکیدات را روی این مسئله دارند، چرا که امام باقر و امام صادق (ع) با پایهگذاری کرسیهای علمی، امام کاظم(ع) با نفوذ دادن نیروهای شیعه در دل حکومت و انسانسازی از دل زندان، امام رضا(ع) زیر ذرهبینِ مأمون با کرسیهای علمی، امام جواد علیه السلام با راهاندازی بحثهای آزاد اجتماعی، امام هادی علیه السلام با گسترش مخفیانه نمایندگان امامت در سراسر ممالک اسلامی و زیر سوال بردن مشروعیت دستگاه حاکم و امام عسکری علیه السلام با آماده کردن جامعه برای پذیرش امام زمان(عج ) به نوعی روی ریل جهاد تبیین حرکت کردند و امانت بزرگ الهی را به دستان با کفایت حضرت صاحبالزمان(عج) سپردند و امام عصر (عج) با تکیه بر تربیتیافتگان مکتب امام هادی و امام عسکری(ع) دوران غیبت خود را آغاز کرد.
این جریان ۲۵۰ ساله کاملا منطبق بر دوران انقلاب اسلامی ایران است، که حاج آقا روح الله با تلاش برای جریانسازی با استفاده از ابراز جهاد تببین شروع به افشاگری بر علیه طاغوت کرد و از همانسالها دستگاه کادرسازی انقلاب شروع به فعالیت کرد و برای دوران مبارزات انقلاب، دوران جنگ و دوران پسا جنگ انسانهای وارستهای تربیت کرد، یقین بدانید اگر جهاد تبیین امام نبود وجدانهای خفته بیدار نمیشدند، وجدانهای بیدار همدیگر را نمییافتند و شبکهای بهترین انسانهای عصر از سید علی خامنهای تا مرتضی مطهری و بهشتی و رجایی گرد هم نمیآمدند، اگر تبیین نبود هیچگاه یک دانشمند که میتواند آیندهی خود را در ناسا بسازد اسلحه به دست نمیگرفت تا از آمریکا به جبهههای جنوب لبنان و کردستان ایران بیاید و هزاران "اگر تبیین نبودِ دیگر" به اندازهی شهدای دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و شهدای امنیت که ایستادند در مقابل دشمن چون مشتشان با مشت ملت پر بود و این معجزهی جهاد تبیین بود که سالی که دشمن تمام داشتههایش را به میدان آورد، با تبیین امامِ امت ۲۲ بهمنی باور نکردنی و به یادماندنی رقم خورد، بدانید و بدانیم " جهاد تبیین یک تکه کلام زیبا برای سخنرانیهایمان نیست" بلکه یک ضرورت انکارناپذیر است به تعبیر رهبر انقلاب فریضه قطعی و فوری است، که چند سال است امام امت تلاش دارد نخبگان را نیز در آن مشارکت دهد و در سخنرانی ابتدای سال ۱۴۰۲ نیز این مسئله را به عنوان انتظار و تقاضایی جدی از جوانان در رابطه با تفسیر معنای درست از تحول و تبیین نقاط قوت ایران مطرح کردند.
پس برای اینکه دزدیها، دروغسازیها و نفرت پراکنیهای معاویه دامن علیِ زمان را نگیرد، امسال باید بیشتر تلاش کنیم تا هم خود به نقطه قوتی برای ایران عزیز تبدیل شویم و هم تبیینی برای نقاط قوت ایران اسلامی باشیم.
علی ستاری
_________________منابع________________
۱- تبیین با نور قرآن جلد اول ، صفحات ابتدایی
۲- آیه ۸۹ سوره نحل
۳- مورخان در این باره نوشته اند: «فیقتلوا کل من وجدوه من شیعة علی بن ابی طالب علیه السلام واصحابه ولا یکفوا ایدیهم عن النساء والصبیان»؛ الغارات، ص ۴۶۷. کشتار جمعی مسلمانان شیعه در غارات معاویه ص ۱۱۳
۴- الغارات، ص ۳۳۷.
۵- موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام 285، ح252.
۶- آیه یک سوره علق
۷- مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة- هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است.مناقب ابن شهرآشوب، ج۱، ص۲۴۶
۸- مَنْ نَامَ عَنْ نُصْرَةِ وَلِیِّهِ انْتَبَهَ بِوَطْأَةِ «عَدُوِّهِ».عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص: 441.
۹- وَ رُوِیَ عَنِ اَلنَّبِیِّ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ اَلْأُمَّةِ». بحارالانوار ج ۳۶ ص ۱۴