«دیاسپورا»؛ روایتی از بازگشت به سرزمین پدری است
به گزارش خبرگزاری برنا از خراسان رضوی، این کتاب که با نگاهی جامعه شناختی و با تکیه بر دلایل اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی بالزگشت ها نوشته شده در نمایشگاه کتاب توسط نشر گلگشت رونمایی و با استقبال اهالی رسانه و مخاطبان کتاب های ورزشی روبرو شد.
ایدهی اصلی دیاسپورا از جایی آغاز شد که نویسنده، در دل تحقیقاتی درباره مهاجرت ورزشی و هویتهای چندگانه، به زندگی کسانی چون اشکان دژاگه و فریدون زندی برخورد. همانجا بود که متوجه شد ما سالهاست از این بازیکنان صرفاً یک شماره پیراهن دیدهایم، نه انسانی با دو سرزمین در دل. دکتر جواد رستم زاده می گوید«دیدم یک جهان کامل از مسائل روانی، سیاسی و فرهنگی پشت تصمیم سادهی "بازی برای تیم ملی ایران" خوابیده. این کتاب، تلاشیست برای پرداختن به تصمیمی که ساده نیست.»
در دیاسپورا با یک بیوگرافی صرف مواجه نیستیم؛ بلکه با مجموعهای از روایتها که هرکدام تکهای از پازل بازگشت به ریشه را تشکیل میدهند. از بازیکنی که در مالموی سوئد بزرگ شده، تا مهاجری که زبان مادریاش را فقط از لای پنجرهی خانه شنیده، همه تصمیم گرفتهاند به پیراهن ایران بله بگویند. این تصمیم اما با خود تردید، دوگانگی، فشار رسانهای و قضاوتهای گاه ناعادلانه نیز داشته است.
نویسنده معتقد است فوتبال فقط بهانهای بوده برای فهم یک پدیدهی عمیقتر: «این فقط داستان گل و دروازه نیست. داستان هویت است. اینکه یک نفر در آلمان بزرگ شده، اما دلش با ایران تپیده. اینکه جامعه میزبان به او به چشم یک خارجی نگاه کرده و جامعه پدری هم او را کاملاً "خودی" ندانسته.»
یکی از تفاوتهای اصلی دیاسپورا با دو اثر قبلی، در زبان روایت است. نویسنده اعتراف میکند که این بار، هیجان کمتری را به متن راه داده و بیشتر به عمق و تحلیل تکیه کرده است. دیگر خبری از روایت اول شخص نیست. او عقب ایستاده تا روایتها خودشان سخن بگویند: «نقش من، نقش یک ناظر صبور و دقیق بود. این زندگیها بهقدر کافی دراماتیک هستند، نیازی به دخالت نویسنده نبود.»
کتاب دیاسپورا با عنوان فرعی «آوازهای سرزمین پدری در جامهای جهانی»، ترکیب زیبایی از نگاه جهانی و ریشهداری ایرانیست. انتخاب این واژهی غیرایرانی هم بهگفته نویسنده تعمدی بوده: «میخواستم همین تضاد، در نام کتاب هم حس شود. یک واژهی جهانی برای یک تجربهی کاملاً بومی.»
همانطور که در آثار قبلی، مقدمههایی از چهرههایی چون والدیر ویرا و برانکو ایوانکوویچ دیده بودیم، اینبار هم کارلوس کیروش در ابتدای کتاب حضور دارد. نویسنده درباره این انتخابها میگوید: «مقدمهنویسی برای من فقط قاب ادبی نیست؛ سندیت است. وقتی کیروش از بازیکنان دیاسپورایی مینویسد، مخاطب میفهمد با یک اثر جدی طرف است.»

علاقهمندان به مستندنگاری ورزشی، پژوهشگران علوم اجتماعی و حتی روزنامهنگاران، میتوانند در دیاسپورا روایاتی تازه از فوتبال ایران بیابند؛ روایتهایی که نهتنها از گلها و افتخارات، بلکه از تردیدها، تصمیمها و بازگشتها سخن میگویند.
در پاسخ به اینکه پروژه بعدی چیست، نویسنده به موضوعی تازه اشاره میکند: «احتمالاً به سراغ ورزشکاران پناهنده خواهم رفت؛ کسانی که تصمیم گرفتند زیر پرچم کشوری دیگر بروند. آنهم نه فقط به دلایل فنی، بلکه بهخاطر دلایل اجتماعی، سیاسی و شخصی. همچنین درباره جام جهانی قطر هم یک پروژه در دست دارم.»
آنچه در این آثار مشترک است، یک دغدغه جدیست: ثبت تاریخ. ثبت روایتهایی که اگر نوشته نشوند، فراموش خواهند شد. این سهگانه، صداییست در ستایش حافظه. در ستایش کسانی که به ما یادآور میشوند فوتبال، تنها یک بازی نیست.





