دولت چهاردهم و بازتعریف حکمرانی نسلی از دل آموزش
به گزارش خبرگزاری برنا، در مراسم «جشنواره ملی اصلاح روشهای آموزش و تحول در محیطهای یادگیری» که روز هفدهم شهریور برگزار شد، رئیسجمهور پزشکیان مجموعهای از نکات محوری را درباره آینده آموزش و نسبت آن با توسعه کشور مطرح کرد؛ نکاتی که فراتر از یک سخنرانی معمول، تصویری از راهبرد دولت چهاردهم در قبال نسل جدید و ضرورت بازنگری در حکمرانی آموزشی به دست میدهد.
او در این مراسم بر چند محور اساسی تأکید کرد: نخست، اینکه ساختن مدرسه به تنهایی کافی نیست و مهمتر از بناهای آموزشی، محتوای یادگیری و کیفیت فرآیند تربیت است. دوم، اینکه معلمان را خط مقدم تحول دانست و پرورش استعدادهای دانشآموزان را سرمایهای حیاتیتر از منبع طبیعی خواند.
سوم، بر این نکته پای فشرد که سودای مهاجرت در میان نخبگان نشانه شکست نظام آموزشی است و باید آموزش را به بستری برای ماندن و مسئولیتپذیری بدل کرد؛ و چهارم، با نقد نگاههای نسلمحور، تأکید کرد که مشکل در جوانان نیست بلکه در ناتوانی ساختارها برای درک تغییرات سریع جهان و هماهنگ شدن با نسل امروز است. این محورها نه فقط نشاندهنده دغدغههای دولت در حوزه آموزش، بلکه دریچهای به فهم رویکرد آن نسبت به شکافهای نسلی و آینده سرمایه انسانی کشور به شمار میآیند.
سخنان اخیر مسعود پزشکیان درباره آموزش و پرورش را نمیتوان تنها یک پیام به معلمان یا یک نقد به ساختارهای قدیمی دانست. آنچه او بیان کرد، در واقع سرخط یک استراتژی حکمرانی برای مواجهه با تحولات نسلی و بازسازی رابطه دولت و جامعه است. در این چارچوب، آموزش به جای آنکه یک بخش منفعل فرهنگی تلقی شود، به کانون سیاستگذاری و نقطه آغاز بازسازی سرمایه اجتماعی ارتقا پیدا میکند.
آموزش بهمثابه سرمایهگذاری استراتژیک
پزشکیان با تمثیل استعدادهای جوانان به معادن و ذخایر طبیعی، در واقع نشان داد که دولت چهاردهم آموزش را نه یک هزینه بلکه سرمایهگذاری استراتژیک میداند. اگر این استعدادها شکوفا نشوند، همانگونه که او هشدار داد، نه تنها بلااستفاده میمانند، بلکه در قالب مهاجرت نخبگان و حتی «مهاجرتهای مجازی» در اختیار کشورهای دیگر قرار میگیرند؛ پدیدهای که پژوهشهای اخیر درباره نسل جدید بر آن تأکید دارند.
شکاف نسلی و شتاب تغییرات
آخرین نتایج تحقیق مرکز پژوهشهای مجلس نیز تأکید میکند که شکاف نسلی دیگر محدود به فاصله میان پدربزرگها و نوهها نیست، بلکه میان والدین و فرزندان هم بهوضوح دیده میشود. شتاب تغییرات اجتماعی و فناوری سبب شده است نسل متولد پس از دهه ۸۰ (نسل Z و حالا نسل آلفا) بهگونهای متمایز رشد کنند و حامل سبکهای جدید زندگی، ارزشها و کنشهای اجتماعی باشند. پزشکیان دقیقاً بر همین نکته انگشت گذاشته است: مشکل از جوانان نیست، بلکه ساختارها و نهادها هستند که از ریتم تغییرات عقب ماندهاند.
مدرسه؛ میدان بازسازی اعتماد اجتماعی
پزشکیان تأکید کرد که «آنچه در مدرسه رخ میدهد مهمتر از خود مدرسهسازی است.» این نکته را میتوان در پیوند با یافتههای پژوهشی درباره بحران جامعهپذیری نوجوانان فهم کرد. نسل جدید در میانه جنگی بر سر مطالبات ایستاده است؛ جایی که خانوادهها بهدلیل فرسایش کارکردهایشان کمتر قادر به انتقال فرهنگاند و نوجوانان در معرض هجوم ارزشهای متضاد و رسانههای جهانی قرار دارند. در چنین شرایطی، مدرسه باید از نهادی آموزشی به نهادی تمدنی و اجتماعی ارتقا یابد؛ جایی که نوجوان نه صرفاً شنونده و حفظکننده، بلکه بازیگر و مسئلهمحور باشد.
اگر آنچه را که پژوهشهای جدید نشان میدهد بپذیریم، نسل جدید بهعنوان «بومیان دیجیتال»، نسلی هستند که زبان، ابزار و سبک یادگیری متفاوتی دارد. «مارک پرنسکی» نظریهپرداز آمریکایی حوزه فناوری در مقاله پرسرو صدای خود در سال ۲۰۰۱ هشدار داده بود که معلمان همچنان با «زبان قدیمی» تدریس میکنند، در حالی که دانشآموزان به زبان دیجیتال سخن میگویند، اما آنهایی که چرخهای توسعه را در نهایت باید به گردش درآورند نسل دیجیتال و جوانانی هستند دگرگونه میاندیشند و توان بالایی در مواجهه مدرن با روزمره دارند. تأکید پزشکیان بر آموزش چندوجهی (دیداری، شنیداری، عملی) و مسئلهمحور بودن کلاسها، پاسخی مستقیم به همین گسست مفهومی است که در نحوه نگرش حکمرانی و شیوه زندگی جوانان و نوجوانان ما وجود دارد. اگر نظام آموزشی نتواند زبان نسل جدید را بفهمد، شکاف میان مدرسه و نوجوانان به شکافهای اجتماعی عمیقتری منتهی خواهد شد.
حکمرانی در برابر بحران معنا
یکی از نکات اساسی پژوهش مجلس که در سال ۱۴۰۲ انجام شده، هشدار درباره «بحران معنا و ناامیدی» در میان نوجوانان است. این بحران اگر مدیریت نشود، به تقابل نسلی علیه هنجارهای اجتماعی موجود تبدیل خواهد شد، موضوعی که یکجانبه نیست و گاهی به نظر میرسد که باید در انعطاف و درک دو سویهای مورد توجه همهجانبه قرار گیرد. پزشکیان در جمع فرهنگیان با تأکید بر اینکه «ما از جوانان عقب افتادهایم» عملاً همین آسیب را نشانه رفته است؛ دولت اگر زبان، الگوها و نیازهای نسل نو را درک نکند، نه تنها از دسترسی به سرمایه انسانی بازمیماند، بلکه با یک گسست اجتماعی روبهرو خواهد شد که پیامدهای سیاسی و اقتصادی سنگینی دارد.
سخنان پزشکیان و یافتههای پژوهشی موجود نشان میدهد که موضوع آموزش و پرورش دیگر نمیتواند یک پرونده فرعی در دولت تلقی شود، بلکه به قلب حکمرانی گره خورده است.
پزشکیان از عقبماندن نهادها از جوانان سخن میگوید و پژوهشها نیز هشدار میدهند که شکاف نسلی نه تنها عمیقتر شده بلکه به سرعت در حال گسترش است. در این میان، مدرسه به کانونی بدل میشود که سرنوشت اعتماد اجتماعی و سرمایه انسانی در آن رقم میخورد. اگر زبان، روشها و محتوای آموزش با جهان ذهنی و دیجیتالی نسل جدید هماهنگ نشود، شکاف میان دولت و جامعه به شکاف میان نسلها تبدیل خواهد شد؛ شکافی که نه فقط مهاجرت نخبگان، بلکه بیاعتمادی و گریز از مشارکت را دامن میزند. پیام پزشکیان در این بستر روشنتر میشود: «اگر نتوانیم با بهرهگیری از روشها، مدلها و ابزارهای نوین خودمان را با تغییرات مستمر و سریع جهان تطبیق دهیم، بیش از پیش از روند تحولات عقب میمانیم.»
این گفتمان نشان میدهد که دولت یا باید آموزش را به محور بازتعریف حکمرانی تبدیل کند و از طریق آن سرمایه اجتماعی را بازسازی کند، یا باید آماده پذیرش پیامدهای یک گسست نسلی باشد که سیاستهای اقتصادی یا اجتماعی سنتی قادر به جبران آن نخواهد بود.
انتهای پیام




