گزارش خبرگزاری برنا، در یکصد و پنجمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران که دوشنبه 4 خرداد در تالار استاد ناصری خانه هنرمندان ایران برگزار شد، فیلم «آب، باد، خاک» ساخته امیر نادری به روی پرده رفت و در ادامه نشست نقد و بررسی فیلم با حضور فرهاد ورهرام، محقق فیلم، احمد طالبینژاد، منتقد سینمایی و کیوان کثیریان، مدیر سینماتک خانه هنرمندان ایران، برگزار شد.
در ابتدای این نشست فرهاد ورهرام در پاسخ به سوال کیوان کثیریان در خصوص ویژگیهای فیلم و نقش عکاسی و تحقیق در شکلگیری آن گفت: در حدود سالهای 1347 تا 1349 مساله مهاجرت از زابل بهدلیل خشکسالی، شکلی جدی به خود گرفته بود. من هم بهواسطه رفت و آمد به این منطقه عکسهایی از آنجا داشتم، از جمله تصاویری از بچهای در حال کندن چاه در اطراف دریاچه که رو به خشکی گذاشته بود. بعدها امیر نادری این عکسها را دید و در خصوص وضعیت منطقه با هم صحبت کردیم که در نهایت منجر به ساخت این فیلم شد. در این مسیر سعی کردم در معرفی درست منطقه، تاریخ مهاجرت، دلیل مهاجرت و لوکیشنهای فیلم کمکرسان باشم چرا که جغرافیای منطقه را میشناختم و کارهای عکاسی مردمنگارانهام نیز در آن تاثیر داشت. البته آنچه نادری با کمک گرفتن از انتزاع خود به تصویر کشید ربط مستقیمی به کارهای من نداشت اما بهخوبی توانسته خشکسالی و مصیبتهای ناشی از آن را نشان دهد. خشکسالیای که در حال حاضر منجر به موج دوم مهاجرت از زابل شده است؛ از چند ماه پیش برخی از مردم شروع کردهاند به قفل کردن درب خانههایشان و ترک کردن منطقه.
در ادامه احمد طالبینژاد ضمن تشکر از کیوان کثیریان برای پخش این فیلم گفت: در شرایطی کنونی که دریاچه هامون بهشکل برهوت در آمده و وضعیت وخیم زیستمحیطی در حال تبدیل ایران به یک کویر بزرگ است، پخش این فیلم لطف دوچندانی دارد. «آب، باد، خاک» ایدهای بسیار انسانی دارد و یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران بهشمار میرود. اولین بار این فیلم را سال 65 در جشنواره فیلم فجر تماشا کردم، در حالیکه آنرا به شکل توهینآمیزی از بخش مسابقه خارج کرده بودند. حس فیلم آنچنان قوی بود و نادری آنقدر خوب وضعیت را نشان داده بود که پس از خروج از سینما احساس میکردم زیر گرد و غبار خفه شدهام. فیلم سناریو و سیر دراماتیک ندارد و نادری هم قصد ساختن فیلمی داستانی نداشته است. این فیلم در واقع در ادامه منطق سینماییای قرار میگیرد که نادری پس از فیلمهای داستانیاش در پیش گرفته و هنوز هم در آن مسیر پیش میرود. امیر نادری زبان این سینما را بهخوبی میداند؛ زبانی که بخشهایی از آنرا از عکاسی وام گرفته است. او را نمیتوان جزو کارگردانان روشنفکری دانست که نگرشی فلسفی دارند. به این معنا که نادری نگاهی ناتورالیستی دارد که آن هم از واقعیتهای تلخ و سیاه جامعهای ریشه میگیرد که در آن زندگی و رشد کرده است.
وی ادامه داد: یکی از نکات فیلم که به لحاظ بصری و زیباییشناختی اهمیت فراوانی دارد این است که هیچ تصویر واضحی از افراد حاضر در فیلم مشاهده نمیکنیم. این امر بهشکل آگاهانه و به این دلیل صورت پذیرفته است که درونمایه اصلی فیلم مساله مهاجرت است. آنچه در اینجا اهمیت دارد خودِ مساله مهاجرت است نه اینکه چه کسی مهاجرت میکند. نادری این جامعه را در حال اضمحلال و منقرض شدن میبیند و در کادربندیها و میزانسنهایش بهخوبی توانسته چنین وضعیتی را به بیننده منتقل کند. این منتقد سینمایی همچنین در پاسخ به پرسش کثیریان مبنی بر اینکه آیا میتوان وجهی نمادین برای فیلم قائل شد یا نه، گفت: شاید بیننده بتواند چنین معناهایی را هم برای فیلم در نظر بگیرد اما در واقعیت امر، نادری نگرشی ناتورالیستی و فارغ از نمادگرایی دارد.
سپس ورهرام به کار فیلمبرداری «آب، باد، خاک» اشاره کرد و گفت: تصویربرداری در این شرایط محیطی کار بسیار دشواری است که رضا پاکزاد بهخوبی از عهده آن بر آمده است. دستیار او یعنی بهروز آذریون نیز بسیار درخشان عمل کرده است. آذریون بهشکل غریزی و بدون علامت گذاشتن روی لنز تمام این کارها را انجام میداد و چنین کاری از عهده کمتر کسی بر میآید. ضمن اینکه خودِ امیر نادری هم عکاس چیرهدستی بود که زیباشناسی لنز تله را بهخوبی میدانست. نادری با لنز تله بهراحتی تصاویر لانگشات میگرفت و من کمتر عکاسی دیدهام که بتواند به زیبایی او از لنز تله استفاده کند.
احمد طالبینژاد در بخش پایانی گفتههای خود به ضعف صدابرداری این فیلم اشاره کرد و گفت: برای من جای ابهام دارد که چرا نادری دست به دوبله و صداگذاری روی فیلم زده است. به نظر من بهرغم دشواری صدابرداری در چنین شرایطی، ضبط صدا بر روی صحنه بهتر میتوانست واقعیت آن خشکی و درماندگی را به بیننده منتقل کند. در حال حاضر صدای روی فیلم کمکی به تصویر نمیکند، بلکه این تصاویر قدرتمند است که تحمل صدای ضعیف را برای بیننده آسان میکند. ضمن اینکه گفتار ابتدای فیلم نیز میتوانست بهراحتی با چند خط توضیحِ نوشتاری جایگزین شود و از این طریق اطلاعات لازم در اختیار تماشاگر قرار داده شود. بهطور کلی «آب، باد، خاک» را میتوان مستندی داستانی و فیلمی تجربهگرا دانست؛ فیلمی که در عوض غرق کردن مخاطب در داستان، بهخوبی توانسته است ظرفیتهای نامکشوف سینما را به ما نشان بدهد.