به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا، امروز مسجد جامع نارمک در خیابان سمنگان محل تجمع یاران احمدینژاد بود. ساعت حوالی ۱۲ کم کم مسجد شلوغ میشد، خیابان سمنگان کمی ترافیک داشت. چند اتوبوس از شهرستانها آمده بودند و آنها که برای حضور در این همایش سیاسی از اردبیل و خلخال تا بابلسر و ساری به تهران آمده بودند پلاکاردهایی داشتند که مشخص باشد با کدام کاروان هستند.
اتوبوس رایگان بدهند، برای همه میتیگها میآییم
یکی از کسانی که با اتوبوس برای سخنرانی احمدی نژاد به تهران آمده بود ،میگفت: من همیشه برای مراسمهبا دکتر میروم (منظورش از دکتر احمدینژاد است.) ادامه میدهد: استادیوم آزادی هم بودم ،همه جا هستم. اسمم را دارند. زنگ بزنند میآیم.
میگویم :"دوستش داری؟" میگوید:" چه ربطی دارد ." میپرسم: پس چرا به تهران میآیی تا صحبتهایش را بشنوی ؟
میگوید:" با دوستانم میآیم حال میدهد." میگویم جز برای احمدینژاد برای کس دیگری هم آمدی؟ میگوید :"من بیکارم پول راه را بدهند معلوم است که میآیم. "
ساعت نزدیک به اذان ظهر میشود جعیت تقریبا زیاد است اما نه آنقدرها که بگویی خیابان بند آمده یا داخل مسجد جا نیست آن طور که کسبه محل میگویند مراسم ترحیم هم که برگزار شود همین طوری ترافیک میشود هر چه باشد درب اصلی مسجد به خیابان باز میشود .مردان بیسیم به دست با لباس مشکی دور و بر مسجد راه میروند نیروی انتظامی هم حضور دارد .مامور آتش نشانی هم در سایه نشسته است از او میپرسم :با شما هماهنگ شده اینجا باشید " میگوید:" از هیات امنای مسجد با ما تماس گرفتند ما هم طبق وظیفه حاضر شدیم هر جا تجمعی باشد میرویم ربطی به احمدینژاد یا کس دیگری ندارد.
مردان سیاه پوش سمنگان را قرق کردند
مردان سیاه پوش بیسیم به دست در رفت و آمدند تعدادشان هم کم نیست برخی از آنها با موتور بعضی هم با ماشین شخصی خیابان سمنگان و مسجد را مسیر رفت و آمد قرار دادهاند. خودم را به مامور نیروی انتظامی میرسانم از او پرسیدم با شما هماهنگ شده که اینجا باشید میگوید مراسم مذهبی است احمدینژاد هم سخنران است مشخص است تجمع میشود ما برای امنیت اینجاییم .
میگویم: خسته نباشید قطعا برای امنیت اینجایید اما با شما هماهنگ شده؟ میگوید :هماهنگی نمیخواهد مردم آمدهاند مسجد شلوغ است ما هم از کلانتری ۱۲۷ آمدهایم احمدینژاد هم غریبه نیست هم محلی است.
میگویم: دیگران هم سخنرانی کنند تشریف میآورید؟ پاسخ می دهد : اگر هیات امنای مسجد بخواهد یا دستور داشته باشیم مستقر میشویم وگرنه در طول روز هم در محل حضور داریم.
ماشینهای کلانتری و ماموران ایستادهاند اما یک گام عقبتر از مردم. ماشینهای راهنمایی و رانندگی هم میزبان مامورانی هستند که از گرما به کولر ماشین پناه بردهاند. یک نفر جلوی مسجد مینشیند روی صورتش ماسک میگذارد هوا همچنان داغ است دو مرد سیاه پوش کمک میکنند تا کپسول اکسیژن را وصل کند یکی از همین مردم جلو میآِید: آقا بس کنید فیلم بازی نکنید والا به خدا جانباز حرمت داره.
مرد سیاه پوش میگوید: متفرق شو آقا. مرد دوباره داد میزند :"آقا چرا این کارو میکنی برو خجالت بکش همین دو روز پیش روزنامهها زدن ۱۰۰ تا،۱۰۰ تا سکه کادو میدادین الان اومدین از جانبازا سو استفاده کنین بدو بدو اومدید ماسک به کی وصل میکنی جانباز بخاد بیاد که میاد فیلم بازی نکن "
مردان سیاه پوش دورهاش میکنند هدایت میشود به خیابان کناری. درب مسجد را بستهاند تا مردم در خیابان بمانند احمدینژاد وارد مسجد شده است بقایی هم با او داخل است کاپشن کرم رنگش را از دور میبینم مردم اعتراض میکنند آقا در مسجد رو نبند هوا گرمه
انتظامات میگوید جا نیست. زنی فریاد میزند :"اون همه جا" انتظامات پاسخ نمیدهد. بیرون مسجد تجمع شده نماز ظهر آغاز میشود، نامهها دست به دست میشوند .میگویند وام میدهند .از زن کناری میپرسم برای چه آمده است میگوید: من سرپرست خانوارم میام پول میگیرم پول میده رای هم میدم هر کسی هر چی میخاد بگه . میپرسم : الان اومدی پول بگیری: میگوید : "نه سبزی میفروشم گفتند شلوغ میشه گفتم سبزی بیارم ". بین دو نماز سبزیهایش را میفروشد خانم انتظاماتی جلو میآید خانم بفرمایید بیرون .میپرسم: چرا ؟میگوید : "به چه حقی با مردم حرف میزنی؟" توضیح میدهم خبرنگارم میگوید: کارتت کو ؟کارتم را نشان میدهم قبول نمیکند بیرون مسجد زنها جمع شدهاند و باهم حرف میزنند از تریبون مسجد صدای عزاداری میآید روبروی پله زنی عرقیات خانگی میفروشد زنها میگویند از پاکدشت آمدهاند میخواهد ببیند احمدینژاد چه میگوید میپرسم :"فقط برای دانستن حرفهایش آمدهای" میگوید:: افطاری هم میبرند سالن "حتی نمیداند کدام سالن قرار است روزهاش را افطار کند.
مرد سیاه پوش با بیسیم جلو میآید "خانم چرا با مردم صحبت میکنی؟ مگه نگفتم خبرنگار فقط اونهایی که مجوز دارند . میگویم:" شما مجوز دارید برای برگزاری این مراسم؟" میگوید :"مراسم مذهبی مجوز میخواهد؟" رییسش سر میرسد به من و همکارم میگوید: "برید اینجا نایستید" میپرسیم :"چرا ؟" میگوید :"خانم برو دنبال شر نباش "همکارم میگوید ما برای مراسم مذهبی آمدیم. میگوید کارتت کو . پشت سرم جوانی میگوید:" پیش مجوز شما . مرد سیاه پوش میگوید خانم بفرمایید.
روی پله مینشینم سیاه پوشان اجازه هر کاری را از ما گرفتهاند.
صدای معترضها بلند است
خانم شما خبرنگاری؟ پیرمردی این را میپرسد .میگویم بله .میگوید" خانم یک هفته است هر شب دارن میگن ایشون میاد حرف بزنه تراکت پخش میکنند." نگاهش میکنم .میگوید "هنوز میگوید یارانه میدهم وام میدهم این مردم بدبخت تو این گرما واسه مشکل اقتصادی و بیکاری اینجان تورو خدا بنویسید فریب نخورند. "
نماز تمام شده احمدینژاد صحبتهایش را شروع میکند صدای همهمه زیاد است باز هم با روال همیشگی. " تا کی صحبت کنم؟ تا شب؟ تا غروب؟ خسته این؟ کی خسته است؟ "میخندد مردم هم میخندند. صحبتهایش شروع میشود از صفات امیر المومنین میگوید یکی داد میزند" آخه چیت به علی رفته که خودت را با علی مقایسه میکنی ؟"باز هم سیاه پوشان مداخله میکنند.
سه دختر جوان به دیوار مسجد تکیه دادهاند مرد سیاه پوش میگوید خانم بفرمایید دختر جواب میدهد "خونه خداست میخام اینجا واسم "مرد اصرار میکند که دخترها بروند. میگوید:" فقط ایستادهاند تا مسخره کنند" دختر میگوید :ما وایستادیم نمودار بگیریم"مردم میخندند. سیاه پوش میگوید :"نمودار چی؟" جواب می شنود: " از اونا که میکشیدین تورم رو نشون میدادین."
کم کم صدای اعتراضها بلند میشود هر از گاهی درگیریهایی به وجود میآید اما با مداخله مردان سیاه پوش که با کمی اغراق شاید بتوان گفت نیمی از جمعیت حاضر هستند درگیریهای خاتمه می یابند.
دو سه نفر با انتظامات درگیر شدهاند داد میزنند:" آقا در مسجد رو بستی که ملت فکر کنن استقبال زیاد بوده بعد هشت سال و اون اختلاسها بازهم فیلم بازی میکنی؟" باز مردان سیاه پوش فضا را آرام میکنند.
سخنرانیاش تمام شده کاپشن کرم رنگش در میان پیراهنهای سیاه بیشتر به چشم میآ ید. یکی داد میزند:" نپزی دکتر"عدهای به سمت احمدینژاد میروند نامهها روی دستها میچرخند مردی داد میزند" برجام رو دیدی مدیون مایی واسه هشت سال تحریم و بیکاری ،مدیون مایی." همچنان داد میزند :"مدیون مایی "مرد سیاه پوش به عکاس میگوید برو بالا از زوایهای بگیر که مردم بیشتر نشون داده بشن و داد میزند خانم فیلم نگیر گوشیت را میگیرم.
چند دختر همزمان داد میزنند "دولت مهروز پر از اختلاس نمیخایم نمیخایم" با این حال مردی که ماسک به صورتش بود کپسول اکسیژن را زیر بغل زده و به خبرنگاران میگوید:"مردم از دکتر خواستهاند در انتخابات ۹۶ شرکت کند "یکی از خبرنگاران میگوید: "با این همه مشکل مگر شورای نگهبان تایید میکند؟" مرد ماسک به دست به خبرنگار میگوید "در مورد احمدینژاد حرف میزنیها. "
میخواهد هر چه "ظریف "رشته را پنبه کند
اتوبوسها پشت مسجد جامع و در میدانها مشغول سوار کردن مسافران هستند. جلوی یکی از اتوبوسها از مرد جوانی میپرسم چه خبر بود داخل مسجد؟: میگوید هیچی میگویم :هیچی؟ میگوید: "طبق معمول آمریکا بد است اروپا بد است بیایید باز تحریم شویم ." بعد میخندد .راننده میگوید" این اومده هر چی ظریف رشته را پنبه کند،" میپرسم "بیاید بهش رای میدی؟" میگوید "خانم جان در دولت این آقا حقوقم سه ماه سه ماه عقب بود من راننده اتوبوسم واسم فرق نمیکنه مسافرم کیه و کجا میبرم من کارم رو میکنم اما رای ماجراش فرق داره اگر تلاش این بنده خدا دکتر ظریف را ندیده بودم میگفتم نمیشود ولی دیدم شد" میگویم:" به ظریف اعتماد داری؟" جواب میدهد:" شما هم اعتماد داشته باش .آقا تو سخنرانیش فرمود اینا فرزندان دلسوزن نظامن بالاتر از تایید آقا میخواهی؟ "
چند زن به سمت اتوبوسها میآیند از اردبیل آمدهاند میگویند قول داده شده مشکل اشتغال شهرشان را حل کنند میگویم:"در دولت قبل هم بیکار بودید؟" جواب بلی است یکی از زنها میگوید:" خانم چرا اینقدر سوال میکنی احمدینژاد جلو آمریکا ایستاده با غرب جنگینده مرد است" سرباز جوان به جای من پاسخ میدهد: "درمورد فساد اقتصادی دولتش چیزی شنیدی؟" زن میگوید تهمت است سرباز میگوید" خانم خودت رو گول نزن ،لا اقل به خاطر آینده بچهات"
بحث بالا گرفته مردان سیاه پوش بازهم رسیدهاند . "خانم باشمام باز اینجایی. فیلم و عکس نگیر. ایندفعه موبایلت رو بگیرم پس نمیدهم "
شعارهای منتقدان و موافقان
احمدینژاد در بین حامیانش ایستاده یارانش شعار میدهند از او میخواهند برگردد منتقدانش داد میزنند "اختلاس، انحراف..." سیاه پوشان نمیگذارند صدایشان شنیده شود یکی پلاکارد در دستش گرفته رویش نوشته: "تدبیر آمد و امید را زنده کرد به خاطر مردم برو. "روبان بنفش بعد از سه سال باز هم در دست مردم دیده میشود. منتقدان روشی مسالمت آمیز دارند .برخی شعار میدهند .تکههای روزنامه با تیترهای" فیشهای نجومی"" پاداشهای میلیونی" در دستان منتقدان است .حامیان احمدینژاد بعد از نماز به ۵۰۰ نفر هم نمیرسند که از همین تعداد هم نیمی مردان محافظ سیاه پوش با بیسیم هستند. احمدینژاد در بین حامیانش تا منزل بدرقه میشود .
"موبایلهاتون رو روشن کنید براتون پاداشها رو بولوتوث کنم "این صدای یکی از مخالفان است میخواهد همه بدانند ماجرای پاداشها چه بوده ابزارش تنها موبایلی است که در دست دارد. رو به مردم میگوید: «احمدی نژادیها آمدند و مردم را دیدند اما دیگر نمیگویند از جنس مردم هستیم ، ببینید هراس دارند یک خبرنگار با مردم حرف بزند»
بقایی میآید حلقه دور احمدینژاد حامیانش است و حلقههای بعدی منتقدان. هر کسی خواستهای دارد .هشت سال دولتش دوباره مرور میشود یکی داد میزند" رییس دولت برره نمیخایم" بقیه تکرار میکنند ."رییس دولت برره نمیخواهیم "از او میپرسم دولت برره یعنی چی؟ میگوید:" خانم، یک کلام راست نگفتن فقط دروغ بود و وعده .حالا اومدن امید ما رو ناامید کنن .ما سه ساله امیدواریم نمیذاریم امیدمون از بین بره." دلیل امیدواری اش را که میپرسم ، میگوید:" به آینده مون، به کشور، به اقتصاد ،به رفع تحریم، به ارتباط ،به احترام. والا دلمون تنگ شده بود جلوی پای رییس جمهورن پا شن. ۸ سال بود این روزا رو ندیده بودیم "
تمرینهای میدانی پیش از اجرا
پشت مسجد اسامی را میخوانند دیالوگها تمرین میشود. «گریه میکنی میگویی این همه راه آمدم شما را ببینم» مرد میگوید:" بلدم "زنها تمرین میکنند: «آقای دکتر جایت بالای سر است به خاطر مردم بیا» . اینجا دیالوگها تمرین میشود تا احمدینژاد بیاید آن سوتر پلاکارد زدهاند "به خاطر مردم نیا." جمعیت حدود ۵۰ نفره به سمت منزل احمدینژاد روان است مراسم تمام شده اما حامیانش میخواهند اعلام کنند احمدینژاد برای انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ کاندیدا میشود.
در میدان اما یکی پلاکارد در دست گرفته و رویش نوشته: "مراقب باشید ! خطر بازگشت معجزه هزاره سوم"