به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ عرف جامعه ما همواره به شکلی بوده که نتوانسته است کار زن در خارج از خانه را مورد پذیرش قرار دهد و در بیشتر اوقات مقابل چنین موضوعی موضعگیری کرده و ترجیح داده است که زن را خانهنشین کند و مبحث خانهداری را برای او در نظر بگیرد اما با توجه به تغییر سبک و روشهای زندگی درون جامعه این مسئله دستخوش تغییراتی شد، خوشبختانه در شرایط فعلی جامعه ما از قالب مردسالاری که در گذشته وجود داشت خارج شد و توانست با موضوع نیروی کار زن که در خارج از خانه مشغول به فعالیت است کنار بیاید.
اصرار و پافشاری بر کار زن در خانه و اجبار به یکجانشینی او قطعا تبعاتی را میتواند از ابعاد مختلف به همراه داشته باشد. طبق آمار نظرسنجی موسسه گالوپ ریسک ابتلا به افسردگی در زنان خانهدار بیشتر از زنانی است که خارج از خانه کار میکنند و این نمونه بارزی از تبعاتی است که می تواند گریبانگیر قشر زنان خانهدار شود.
مهرداد فلاطونی، روانشناس بالینی و پژوهشگر حوزه آسیبهای اجتماعی، در ارتباط با تبعات ناشی از حضور همیشگی زن در خانه به خبرنگار سرویس اجتماعی برنا گفت: همانطور که میدانیم در هزاره اول و دوم زنان رئیس خانواده بودند اما در هزاره سوم با پیدایش گاو آهن و مطرح شدن مسئله قدرت بدنی در راس بودن زنان رو زوال رفت و مردان توانستند فقط بر مبنای قدرت بدنی این اختیار را دست گیرند، در نتیجه مبحث در راس بودن برای مدیریت خانواده مرتبط با لیاقت نیست و حال که مردان توانستهاند این امر را در دست بگیرند نشان از لیاقت بیشتر آنان نسبت به زنان ندارد چون هزاره اول و دوم این موضوع در اختیار زنان بود.
او ادامه داد: مسئله قابل اهمیت در این رابطه میزان و اندازه کار است و نباید به حجم کاری مد نظر است توجه داشت، یعنی نباید بگوئیم چون زنی در خانه میماند پس میزان کار او نسبت به مردی که در خارج از خانه فعالیت دارد کمتر است بلکه تفاوتی با یکدیگر ندارند.
این روانشناس در ادامه به مبحث یکنواختی کار زن در خانه پرداخت و بیان کرد: همواره در خانه بودن و انجام فعالیتهایی که هر روزه در برنامه یک زن قرار دارد پس از مدتی یکنواختی را به وجود میآورد چون هیچگونه هیجانی درون این برنامهها نهفته نیست و نمیتوان هیچ چیزی را پیش بینی کرد چون طبق روال یکسری برنامه به صورت مستمر تکرار میشود، این زمان است که فرسودگی گریبانگیر زنان میشود.
فلاطونی در پاسخ به این سوال که فرسودگی ناشی از یکنواختی میتواند عامل به وجود آمدن چه خطراتی باشد؟ اظهار کرد: از هر منظری به مبحث فرسودگی زنان بر اساس انجام کارهای یکنواخت و روزمرهای که تکرار میشود نگاه کنیم شاهد خواهیم بود که بزرگترین آسیبها را به آنان وارد میسازد، از دو بعد روحی و جسمی میتوان این فرسودگی را مورد بحث و بررسی قرار دهد برای مثال از بعد جسمی میتوان به مواردی همچون عدم تحرک، چاقی و دیابت اشاره کرد و زمانی که از لحاظ روحی و روانی به این موضوع نگاه میکنیم و میبینیم فردی از فضای خود خارج نمیشود و تحرکی ندارد قبل از هر چیزی بیماری افسردگی به سمت او هدایت میشود که متاسفانه بهدلیل افسردگیهای فصلی و شایع بودن آن در بین زنان شاهد افزایش موضوعی چون افسردگی در بین بانوان خواهیم بود.
این پژوهشگر افزود: زمانی که این افسردگی روز به روز در روح و روان زنان رخنه کند، خواهیم دید میزان در خود فرورفتگی آنها افزایش مییابد و با افزایش این مبحث اصلیترین عامل برای زندگی هر فرد که انگیزه است از بین میرود. متاسفانه این موضوع بیشتر در بین زنانی که وارد دوران میانسالی شدهاند رخ میدهد و دلیل آن نیز تکرار مداوم کارهای روزمرهای است که به آن اشاره شد.
این روانشناس در ادامه با اشاره به این موضوع که زن خانهدار مجبور میشود علاقه و عشق خود را به چیزهایی دیگر غیر از اعضای خانواده و زندگی خود بدهد گفت: با رواج افسردگی و همچنین افزایش میزان خود فرورفتگی شاهد خواهیم بود که زن حاضر در خانه عشق و علاقه خود را به گل و گیاه، دوستان و باقی مواردی که در خارج از خانه وجود دارد منتقل میکند و متاسفانه با انجام این کار علاقه از سوی زن انتقال داده میشود اما هیچ بازخوردی دریافت نمیشود و در این هنگام است که مشکلاتی در قالبهای مختلف احساسی گریبانگیر این زن میشود.
فلاطونی در پاسخ به این سوال که آیا پرخاشگری نیز میتواند از تبعات به وجود آمده مرتبط با بحث فرورفتگی در خود باشد؟ بیان کرد: قطعا میتوان ارتباط مابین این دو موضوع را به راحتی درک و دریافت کرد، چون مرحله بعد از فرورفتگی در خود پرخاشگری ناشی از عدم دریافت بازخورد احساسی است و معمولات تحت عنوان بداخلاقی فرد را مورد انتقاد قرار میدهیم در صورتیکه پیشینه این موضوع را مورد توجه قرار نمیدهیم و به دنبال آن نمیرویم که بدانیم چرا یک زن به این حد از پرخاشگری و عصبانیت رسیده است.
این روانشناس در انتها خاطرنشان کرد: استرس و اضطراب همواره در کمین زنان خانهدار است و در نهایت منجر به افسردگی و تبعات گفته شده میشود، باید به دنبال راهکارهایی در جهت توانمندسازی زنان خانهدار بود تا بهعنوان نوعی دلگرمی و واکسن مقابل بیماریهای روحی عمل کند برای مثال مبحث بیمه و بازنشستگی زنان خانهدار از جمله برنامه هایی است که به راحتی می تواند از سلامت روح و روان زنان در خانه محافظت کند پس چه بهتر است که در همین راستا برنامههای دیگری نیز تهیه و تدوین شود تا میزان شیوع بیماریهای جسمی و روحی در میان این قشر از زنان در جامعه کاهش یابد.