کشور ما آثار فرهنگی و تاریخی شایان توجهی دارد که به نظر میرسد کمتر با آنها آشنا باشیم و این فرهنگ را که میتواند ملموس و یا ناملموس باشد را کمتر مورد توجه قرار دادهایم از این رو برخی محققین برای شناخت بیشتر ایران در سطح بینالمللی و ملی تلاشهای بسیاری انجام دادهاند.
خبرنگار گروه اجتماعی خبرگزاری برنا به سراغ سیدحسن امین، استاد سرشناس ایرانشناسی، تاریخدان، ادیب و حقوقدان رفت تا در مورد فرهنگ ایرانی و میراث تاریخیمان بیشتر بدانیم.
ایران به عنوان یکی از مراکز توریستی، جاذبه های فراوانی دارد اما این جاذبه ها کمتر مورد توجه جامعه بینالمللی و حتی خود ایرانیان است. برای شناخته شدن این زیباییها در سطوح مختلف چه باید کرد؟
وظیفه ما به عنوان شهروندان ایرانی این است که هر یک از ما باید به صورت فردی سفیر فرهنگی کشورمان و فرهنگ نیاکانی خودمان باشیم. خودمان در ابتدا باید به آگاهی کافی از پیشینه و هویت ملی خودمان مجهز شویم و سپس دیگران را با این فضاها آشنا کنیم.
ابتدا خودمان باید فضاهای خوبی که میتواند نماد زیبایی و خوبی و خوشی برای ایرانیان باشد، بشناسیم. ایرانگردی برای خود ایرانیان در مرحله اول مهم است و در مرحله بعد برای صنعت توریسم جهت جذب ارز و جلب حسن نیت گردشگران اهمیت دارد.
قطعا کسانی که به ایران بیایند از هر کشوری که باشند عاشق ایران میشوند و وقتی به کشورهای خودشان بازگردند بدون اینکه هزینهای کرده باشیم سفیر حسن نیت ما خواهند شد.
متاسفانه در سالهای اخیر اسلام هراسی و ایران هراسی بسیار شایع بوده و تبلیغهایی شده است. یک راه برای مبارزه با آن این است که ایران را به عنوان سرزمین صلح و صفا و عشق و دانش و فرهنگ به جهانیان بشناسانیم و از آنها دعوت کنیم و به آنها اطمینان بدهیم در اینجا پذیرایی خوبی خواهیم کرد و میتوانند از مناطق زیبای ایران، ساختمانهای قدیمی، مساجد و موزهها و... دیدن کنند و با خاطرات خوب به کشورشان بازگردند.
برای شناخت بیشتر سرزمینمان باید از کجا شروع کنیم؟
در سال جاری که ممکن است از رفتن به سفر محروم باشیم اما در حالت عادی بهترین چیز این است که در همان منطقه که هستیم میراثهای ناشناخته منطقه خودمان را شناسایی کنیم. متاسفانه در ذهنیت و نقشه ذهنی ما ایرانیان این است که هر چه سفرمان دورتر باشد جاذبهاش بیشتر است. بنابراین میبینیم کسانی که اهل استانی هستند قبل از اینکه استان خود را به خوبی شناسایی کنند به تهران میآیند و پس از آن به شهرهای اطراف میروند. در تهران که هستند میبینند که شهر خودشان چه جذابیتها و مزایایی دارد.
اگر ما از مناطق نزدیک خودمان شروع کنیم حرکت خوب و ارزشمندی است. صرفه اقتصادی و زمانی در آن است و مسیر صحیح منطقی را شروع میکنیم که اول جاهای نزدیکتر خودمان را ببینیم و سپس به دور دست برویم.
به نظر میرسد در کشورمان حوزه میراث فرهنگی مورد غفلت واقع شده است. یکی آنکه آگاهی زیادی در موردش وجود ندارد و دیگر اینکه مسئولین، توجهی به حفظ بهتر آن نمیکنند. نظر شما در این رابطه چیست؟
هر ملتی مالک هویت خود است و هویت هر ملتی به شکل نمادهای مختلف که بخشی از آنها ملموس و برخی ناملموس به تصویر کشیده شده است و در ایران هر دو میراث ملموس و ناملموس، محسوس و معقول را داریم. در ایران نمادهای فرهنگ قدیم ما و ایران باستان ما در موزه ایران باستان قابل دیدن است و در شهرهایی مانند اصفهان، شیراز، مشهد و تهران و تبریز و... میراث ملموس فرهنگی ما به صورت نیایشگاه، بازار، گرمابه، خانه های قشنگ مردمی ، کاخ موزه و... وجود دارد که میتوان از آنها دیدن کرد.
به نظر شما کشورهای توسعه یافته از میراث تاریخی و فرهنگی خود به طور جدیتر محافظت نمیکنند؟
از جهت غنای مواریث فرهنگی به مراتب از کشورهای توسعه یافته پر بارتر هستیم. گاهی یک نفر یک خانه دارد و میتواند آن را تمیز کند اما زمانی فردی چندین و چند خانه در موقعیتهای مختلف دارد که تمیز نگه داشتن و رسیدگی به همه اینها سختتر میشود. به قول معروف هر که بامش بیش برفش بیشتر. دلیل عمدهای که ما در میراث فرهنگی کمی میلنگیم این است که مواریث فرهنگی ما بسیار زیاد است که نه بودجه و نه پرسنل کافی داریم و هیچ یک شناسایی نشده است.
شما به هر روستایی پا بگذارید چیزهایی پیدا میکنید که اینها ارزش نگهداری دارد. آنهایی را هم که شناسایی میشود به اندازه کافی بودجه وجود ندارد تا سرپرستی و حفاظت کنند و نگهبان بگذارند. بنابراین یک مشکل این است.
اما مشکل دیگر عدم آگاهی شهروندان است. اگر همه شهروندان از ارزش این مواریث فرهنگی آگاهی پیدا کنند و در حفاظت آن ها کوشش بیشتری داشته باشند نفس آن موجب نگهداری خواهد شد و این به مسئولان و کارمندان منتقل می شود هر کارمندی که مسئولیت دارد در مرحله اول دغدغه شخصی و ملی خود بداند نه جز وظایف کاریش که در این زمینه ارتزاق میکند بنابراین هر چه آگاهی بالاتر برود در این صورت حفظ و پاسداری میراث فرهنگی آسانتر میشود. فکر میکنم در کشورهای توسعه یافته به دلیل آموزشی که از سنین کودکی دارند به موزههای مختلف و خانههای قدیمی مختلف و خانههای قدیمی مختلف و... میروند و آن را بخشی از پرورش کودکانشان میدانند. آنها در این رشتهها از ما جلوتر هستند آگاهی آنها وقتی به سن رشد میرسند هم بیشتر از ما است ما هم باید در این کار کوشا باشیم و بچهها را از سنین اولیه عمر به این فرهنگ باستانی و میراثهای تاریخی خودمان آشنا کنیم.
امروزه برخی از آثار تاریخیمان در داخل مرزهای کشور وجود ندارند باید برای آنان چه کاری انجام بدهیم؟
ملت ایران از جهت حقوقی مالک تک تک میراث فرهنگی ملموس و ناملموس است. برخی از آنها اگر بدون مجوز از ایران خارج شده را باید دنبال کنیم تا به ایران بازگردانیم.
مثلا میدانیم منشور کوروش در ایران نیست. البته در بیرون حوزه ایران در جایی که از جهت جغرافیای سیاسی متعلق به عراق امروزی است وجود داشته اما همه اینها در زمان هخامنشیان یک کشور بوده است. ایران تا مصر قلمرو داشته و منشور حقوق بشر در داخل مرزهای ما پیدا نشده و امروز در موزه بریتانیاست.
ما به عنوان مالکان واقعی چنین سند حقوق بشری باید آرزو داشته باشیم در موزه ایران باستان ما وجود داشته باشد. از این رو سعی کنیم اگر موارد مشابهی باشد، چیزی که حق ایرانیان است، اگر در موزههای دیگر وجود دارد آنها را شناسایی و حداقل خواهش کنیم گاهی آنها را به ما قرض بدهند؛ چیزی که در مورد منشور کوروش کبیر اتفاق افتاد. از جهت حقوقی باید به عنوان مالکان و وارثان این میراثها مراقب آنها باشیم. متاسفانه برخی وقتی به عنوان تفریح به جایی میروند بر آثار تاریخی یادگاری مینویسند دقت کنیم که نباید صدمهای به آثار باستانی بزنیم. باید آنها را مانند بهترین و عزیزترین اجداد خود حفظ کنیم.
صحبت از تخریب آثار میراثی با عنوان یادگاری شد. به نظر میرسد این اقدام از سالیان دور در ایران رواج داشته است. چرا با این شدت در ایران وجود داشته است؟
وندالیسم در حقیقت نوعی حرکت آشفته و تخریبی است. برخی افراد به دلیل روان پریشی و ناآگاهی از خراب کردن و سنگ زدن و لجن پراکنی خوششان میآید. ما باید با تعلیم و تربیت و آموزش صحیح به تک تک شهروندان از سنین کودکی آموزش بدهیم که در حفاظت میراث فرهنگی کوشش بیشتری داشته باشند. در گذشته کسی قدردان میراث فرهنگی نبود اما امروزه آگاهی بیشتری پیدا کردیم. خوشبختانه نزد نسل جوان آگاهی بیشتری نسبت به زمان جوانی ما وجود دارد. در گذشته هر کجا میرفتیم یادگاری میدیدیم. روی درخت، شبستان مساجد، میراث تاریخی کنده و... یادداشتهای شخصی مینوشتند و اطلاع نداشتند چه خسارتی به اموال خود میزنند چراکه هر کسی شناسنامه ایرانی داشته باشد به عنوان یکی از 80 و چند میلیون نفر در هر کدام از این میراثهای فرهنگی شریک و مالک مشاع است. بنابراین اگر چنین کاری میشود به خودمان ضربه میزنیم و اشیایی که به متعلق به ما است را تخریب میکنیم.
خانههای تاریخی بسیاری این روزها از سوی مراکز فرهنگی به عنوان آثار فاخر تملک میشود اما پس از سالیان مشاهده میکنیم توانایی نگهداری از آن را نداریم. چه باید کرد؟
اکثر کشورهای اروپایی و آمریکا خانههایی را که بزرگان در آنجا زندگی کردهاند و در آن فضاها کتابهایشان را نوشتهاند و اکتشافاتشان صورت گرفته نگهداری میکنند اما آنها را از تملک صاحبان و مالکان خصوصی در نمیآورند.
آنان به عنوان میراث ملی لوحی صادر میکنند و به آن خانه و ساختمان میزنند و میگویند کسی که مالک آنجاست برابر قانون میراث ملی باید از آن حفاظت کند. مثلا پنجرههای خانه تاریخی مالک باید حفظ کند و کسی حق ندارد آن را عوض کند چراکه حالت خود را از دست میدهد.
در آن کشورها برای خانهها بر اثر سابقه تاریخی ارزش افزوده ایجاد میشوند. در عین حال خانههایی که شبیه قصر و کاخ هستند و نگهداری از آنها مشکل است تغییر کاربری میدهند بنابراین بین منافع جامعه که حفظ و حراست میراث فرهنگی است با مقدورات کسانی که ساکن هستند تعارض پیش میآید که راهکارهایی برای آن وجود داشته باشد.
بنابراین صرف خرید خانهها کافی نیست چراکه ممکن است آنها را بخرند و انبار کنند و نتوانند استفاده بهینه داشته باشند که آن پول هم مال مردم است و نباید ضایع شود.
میتوانند از این خانهها استفاده موزهای داشته باشند که در عین حال کاربری خاص دارد مثلا انجمنهای هنری و ادبی و تئاتر در آن برگزار شود. ایرادی ندارد خانهای در اختیار شهرداری باشد و ثبت ملی شود اما اینگونه نباشد که فقط موزه است و افراد بیایند نگاه کنند و بروند. میتوان بخشی از آن را برای برگزاری مراسمات ویژه در نظر گرفت که جنبه اجتماعی و حرفهای داشته باشد.
متاسفانه دیده شده در برخی موارد خانههایی که در معرض ثبت ملی بودهاند مالکان آنها را تخریب کرده تا مبادا از تصرف آنها خارج شود و خواستهاند چند طبقه بسازند اما بایستی آگاهی و دانش مردم ارتقا پیدا کند تا همه چیز را در پول نبینند.
من مالک یک خانه قدیمی بودم که متعلق به ملاصدرا در قم بود. زمانی که در قم بودم خریداری کردم و 400 سال سابقه داشت. متاسفانه در آنجا کاربری خوبی نداشت در صورتی که ملاصدرا 15 سال در آن خانه زندگی کرده و کتاب اسفار اربعه خود را در آن جا نوشته است. من این را به میراث فرهنگی استان قم بخشیدم و در حال حاضر این خانه محفوظ مانده است. فکر میکنم تک تک ایرانیان هر کدام در هر کجا که میتوانیم باید بخشی از میراث فرهنگی ایران را شناسایی کنیم و میتوانیم مالکیتش را به دست آوریم و ترمیم و حفاظت کنیم و بعد در اختیار جامعه قرار بگیرد چرا که متعلق به تک تک ایرانیان است.