شهرام خرازیها، عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران، در گفت و گو با خبرنگار برنا گفت: کستینگ یا «بازیگرگزینی» بخشی جدانشدنی از مراحل پیش تولید یک فیلم یا سریال است که در کشورهای توسعه یافته صاحب صنعت سینما و شبکههای تلویزیونی به عنوان حرفهای کلیدی شناخته میشود. کستینگ در ایران تعریف و دورنمای درستی ندارد. گر چه در تیتراژ برخی از فیلم ها و سریالهای ایرانی، عنوان «انتخاب بازیگر» به چشم میخورد اما این عنوان متاسفانه یک عنوان کذایی و پیش پا افتاده تلقی می گردد.
شهرم خرازیها اظهار داشت: گزینش بازیگر برای نقش نیازمند اطلاعات عمومی و بعضا تخصصی در سطح وسیع است. بازیگرگزین باید از سطح علمی بالا در زمینههای مختلف از روانشناسی و جامعه شناسی گرفته تا تاریخ و ادبیات و هنر برخوردار باشد که در ایران البته این چنین نیست و هر تازه از راه رسیدهای میتواند و اجازه دارد این عنوان تخصصی و مهم را به خود اختصاص دهد. پیش از انقلاب جهانگیر فروهر و پس از انقلاب محمدرضا شریفینیا بهترین بازیگرگزینهای سینمای ایران محسوب میشوند.
این منتقد سینما افزود: بازیگرگزینها با انتخابهای خوب یا بد خود گاه سرنوشت یک فیلم یا سریال را دگرگون میکنند. بسیاری از نقشها فقط به خاطر اینکه به بازیگر مناسبی برای آن نقش سپرده شده، رو میآیند و دیده میشوند گاه برعکس این قضیه اتفاق میافتد و بازیگری که به غلط انتخاب شده، یک نقش خوب را بر باد میدهد.
خرازیها در این زمینه به انتخاب کاملا اشتباه باران کوثری برای ایفای نقش فروغ فرخزاد اشاره و این پرسش را مطرح کرد و گفت: چطور یک سیستم معیوب و غیرتخصصی این بستر لرزان و مغشوش را برای بازیگران متوسطی مثل باران کوثری فراهم میکند تا به خود اجازه دهند نقش شاعرهای که مایه فخر ادبیات معاصر است را براحتی از آن خود کنند؟
وی در ادامه تصریح کرد: در سینمای ایران نقشها و بازیگران فاصله زیادی از هم دارند و با هم جور نیستند زیرا از اساس بازیگرگزینی در این سینما تعریف نشده یا اگر شده به انحراف کشیده شده است. چه بسیارند بازیگرهایی که به واسطه انتخاب درست توانسته اند در فیلمها و سریالها، با ایفای نقشهای متناسب با فیزیک و بازی خود بدرخشند و یک شبه ره صد ساله را طی کنند و چه بسیارند بازیگرانی که با ایفای نقشهای اشتباه و ناهمخوان با چهره و بدن به حاشیه رانده شده و سقوط کردهاند.
خرازیها خاطرنشان کرد: بازیگرگزینی حتی برای پروژههای کم اهمیت هم الزامی است و نمیتوان ضرورت آن را انکار کرد و به هر حال بودنش بهتر از نبودنش است.
این کارشناس ارشد «مدیریت رسانه» در ادامه گفت: در سینما و تلویزیون ایران که اکثر پروژهها به صورت بزن در رویی کلید میخورند، حرفه بازیگرگزینی به نازلترین رتبه سقوط کرده و این روند همچنان ادامه دارد که نتیجهاش هم تولیدات درپیتی است که آنتن تلویزیون را به اشغال خود در آورده و سینمای ایران را به اضمحلال بردهاند.
خرازیها معتقد است خروجی کار یک بازیگرگزین خوب میتواند به چشم آمدن حاصل تلاش بازیگرانی باشد که او برای ایفای نقشهای مختلف فیلم یا سریال برگزیده است؛ بازیگرگزینهای حرفهای هم اثر هنری را ارتقاء میدهند هم کارنامه هنری بازیگران را.
این منتقد سینما به نقش تصادف و احتمالات هم در صعود و سقوط بازیگران اشاره کرد و گفت: در مواردی بدون حضور بازیگرگزین در یک پروژه، یک بازیگر که از سر ناچاری یا هر علت دیگری انتخاب شده، آن چنان یک نقش درجه دو یا سه را مقتدرانه بازی میکند که آن نقش را تا حد نقش اول همان اثر بالا میکشد و در معرض دید قرار میدهد اما باز هم این اتفاق دلیل بر آن نمیشود که بازیگرگزینی را از لیست عوامل یک پروژه خط بزنیم.
عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران در ادامه گفت: در سینمای ایران به علت کمبود هنرپیشه، دست بازیگرگزینها بسته است و آنها انتخابهای محدودی دارند طبیعی است که در چنین شرایطی خود هنرپیشهها هم باید مراقب باشند تا به ایفای هر نقشی تن ندهند و در انتخاب نقشها متناسب با فیزیک و توانمندیهای بازیگری خود دقت لازم را داشته باشند.
خرازیها در پایان از مهتاب کرامتی به عنوان بازیگری یاد کرد که عمده نقشهایش را به اشتباه انتخاب کرده و به همین علت هم هیچ بازی ماندگاری از وی در سینمای ایران به یادگار نمانده اما فرزانه تائیدی، سوسن تسلیمی، فریما فرجامی و ترانه علیدوستی بازیگرانی هستند که هم به درستی برای نقشهایشان انتخاب شدهاند و هم خود انتخابهای درستی داشتهاند.
انتهای پیام//