بازی ترامپ با نقاب مرد دیوانه
امید محسنی - تنها دو روز پس از رژه پرطمطراق چین در هشتادمین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم، دونالد ترامپ با امضای یک سند تاریخی به جای دفاع از صلح در جهان یادآور نظریه «مرد دیوانه» شد؛ نظریهای که ریچارد نیکسون، رئیسجمهور آمریکا، در دهههای 1960 و 1970 همراه با مشاور امنیت ملیاش، هنری کیسینجر، در دوران جنگ سرد علیه شوروی و ویتنام به کار برد. نیکسون میخواست رهبران ویتنام شمالی باور کنند که او آنقدر «دیوانه» است که احتمال استفاده از بمب اتمی برای پایان جنگ وجود دارد.
این نظریه بر این ایده استوار بود که اگر رهبر یک کشور در نگاه دشمنان و رقبا غیرقابل پیشبینی، غیرمنطقی جلوه کند، دست به اقداماتی که منافع آن کشور را تهدید کند نخواهد زد.
اما ترامپ بیش از نیکسون درگیر جبهههای تخاصمی است که به روی ایالات متحده گشوده شده. اگر نیکسون با جنگ گرفتارکننده ویتنام و شوروی و چین مائوئیست در جدال بود، ترامپ با همه جهان بیرون از خود در تضاد کامل قرار دارد؛ نه تنها در عرصه نظامی، بلکه با ابزار اقتصادی و تهدیدهای مجازی علیه ایران، چین، ونزوئلا، هند و حتی اروپاییانی که زمانی شرکای راهبردی آمریکا محسوب میشدند.
*تهدیدهای شتابزده در جبهههای متعدد
او هفته گذشته در چارچوب وعدههای انتخاباتی برای مبارزه با کارتلهای مواد مخدر با حمله به یک کشتی در کارائیب، 11 نفر از خدمه را هدف قرار داد و ادعا کرد آنها بخشی از شبکه انتقال مواد مخدر بودند. اعزام ناوهای جنگی و نیروهای تهاجمی برای ارسال پیام به مادورو این شائبه را ایجاد کرد که ترامپ بار دیگر، مانند دور اول ریاست جمهوری، به بهانه کارتلهای مواد مخدر در حال پیگیری تغییر رژیم در حیاط خلوت آمریکای لاتین است.
تهدیدهای لحظهای او علیه حماس و گروههای مقاومت در غزه، لبنان و حتی عراق همچنان ادامه دارد؛ تهدیدهایی که گاه در نوشتههای مجازی و گاه در پیامهای نهانی بازتاب مییابد. او اخیرا حماس را تهدید کرد اگر آخرین پیشنهادهای ویتکاف برای آتشبس در غزه ( شامل خلع سلاح کامل در کنار آزادی گروگانها) پذیرفته نشود، اقدام نظامی گستردهای در پیش خواهد گرفت. او پیشتر نیز در جنگ 12 روزه اسرائیل و ایران، مواضع متناقض خود را میان مذاکره و تهدید نظامی به کار بسته بود. همزمان با پنج دور مذاکرات فشرده با تهران، بمبافکنها و تجهیزات نظامی گسترده را به پایگاه دیهگو گارسیا و دیگر نقاط خاورمیانه اعزام کرد؛ پیامهایی که نشان میداد مذاکره زیر سایه جنگ بیش از اندیشیدن به صلح اهمیت دارد.
ترامپ با سیاستهای نیکسونی سعی دارد دستاوردسازی کند؛ همانطور که آمریکا در سالهای 1969 تا 1970 با آمادهباش هستهای و پرواز بمبافکنها بر فراز قطب شمال، مسکو را به احتیاط واداشت یا با حملات هوایی سنگین ویتنام شمالی را، حتی موقت، به عقبنشینی وادار کرد. اما آنچه ترامپ نادیده میگیرد، نقش کیسینجر و دیپلماسی اوست؛ زمانی که سفر تاریخی به پکن را در برابر چشم مسکو قرار داد و موازنه قدرت را به سود آمریکا تغییر داد. بسیاری از اسناد نشان میدهد رهبران شوروی و ویتنام شمالی بهخوبی درک میکردند که نیکسون واقعا دیوانه نیست، بلکه بازی میکند. به همین دلیل برخی مورخان معتقدند «موفقیت نظریه مرد دیوانه» بیشتر به دلیل قدرت نظامی آمریکا و بازیهای دیپلماتیک کیسینجر بود تا نمایش دیوانگی.
*تناقض رفتاری و تکرارهای تاریخی
شاید به همین دلیل رویکردهای نیکسونی ترامپ نه باورپذیر است و نه کارآمد؛ بهویژه در ماههای اخیر که وعدههای او محقق نشده است. ناظران تغییر عنوان وزارت دفاع را همزمان با جدیتر شدن اتحاد چین، روسیه و کره شمالی، در کنار تمایل هند به پیوستن به جنوب جهانی، بازخوردی سیاسی میدانند که ترامپ را به قدرتنمایی ناگهانی واداشته است. اما این رفتار در بحبوحه ادعای صلحطلبی او، واکنشهای گستردهای در داخل و خارج آمریکا داشت.
وقتی از ترامپ پرسیده شد چگونه تغییر نام وزارت جنگ را با صلح سازگار میبیند، او تناقضی ندید و گفت: «فکر میکنم به خاطر اینکه ما قوی هستیم، صلح آوردهام.» ترامپ مدعی شد این نام از نخستین سازمان دفاعی کشور تا اندکی پس از جنگ جهانی دوم به کار میرفته و تواناییهای جنگی آمریکا را بهتر بازتاب میدهد؛ پیامی از «پیروزی» برای دوستان و دشمنان.
تغییر نام یا افشای حقیقت؟
تغییر نام «وزارت دفاع» به «وزارت جنگ» در نگاه نخست یک بازی واژگانی به نظر میرسد؛ اقدامی تبلیغاتی که منتقدان ترامپ آن را نشانهای از ریاکاری میدانند. او با شعار ضدجنگ به قدرت رسید اما امروز در قامت رئیسجمهوری جنگطلب ظاهر شده که بازگشت به دوران جنگهای جهانی و همزمان بازی تغییر از راه قدرت غیرقابل پیشبینی را در پیش گرفته است. در سطحی عمیقتر میتوان پرسید: آیا این تغییر نه پنهانکاری بلکه نوعی افشای حقیقت نیست؟ حقیقتی که سالها پشت نقاب «دفاع» پنهان بود، اکنون بیپرده به زبان آمده است. این وزارتخانه همیشه وزارت جنگ بوده، حتی اگر روی کاغذ «دفاع» نامیده میشد.
*بازخوردهای داخلی یک تغییر برای ترامپ
این تغییر واکنشهایی متناقض برانگیخت. جمهوریخواهان آن را بازگشت به تاریخ نظامی و جدیت ماموریت امنیت ملی دانستند، اما منتقدانش آن را نشانهای از افول قدرت آمریکا و گرایش به ماجراجویی نظامی خواندند. لارنس ویلکرسون، رئیس دفتر پیشین کالین پاول، در گفتوگویی با یورونیوز این اقدام را چرخشی از دفاع به تهاجم توصیف میکند؛ آن هم در زمانی که آمریکا از نشستهای بزرگ جهانی غایب است و به سمت انزوای یکجانبه میرود.
دولتی که مدام از صرفهجویی و کاهش هزینهها سخن میگوید، میلیونها دلار برای تغییر یک نام هزینه میکند. اما آنچه بیش از همه آشکار میشود، شکافی تاریخی است. ترامپ میکوشد خود را در قامت رهبران پیشین بازنمایی کند؛ تقلیدی آشکار از ژستهای نیکسونی که زبان تند و قدرتنمایی نمادین داشتند. اما تفاوتی بنیادین وجود دارد. نیکسون، کسینجری داشت که تاکتیکهای جنجالی را به استراتژی بزرگ پیوند میزد؛ بنای معماری شده از سیاستی که میتوانست از دل هر نمایش، نظمی تازه بسازد، در حالیکه قدرت در حد و آستانه نمایش و در خدمت استراتژی باقی بماند.
*رفتار نیکسونی ترامپ، بدون کسینجر
ترامپ شاید مقلدی خوب و خوانندهای سطحی از تاریخ باشد، اما در جهان اتحادهای موقت بر اساس منافع مقطعی امروز، رفتار نیکسونی بدون کسینجر چیزی کم دارد؛ همان چیزی که سیاست، ترامپ را از معماری نظم به بازی در سطح شعار و نماد تقلیل میدهد. اما این نظر،هراسهای داخلی و خارجی از رفتار بیمحابای رئیسجمهور ایالات متحده را کم نمیکند. ناکامیهای او فعلا سبد آرزوهایش را مملو از وعدههای بیسرانجام نشان میدهد. در نبود یک استراتژیست دانا، ممکن است بازی مرد دیوانه ترامپ به تراژدیهای واقعی در روابط آمریکا با قدرتهای جهانی بدل شود؟ یا سیستم هوشمند داخلی آمریکا او را در چارچوبهای تعریف شده، مهار خواهد کرد؟
انتهای پیام/



