مقاله جدید گاردین درباره زبان فارسی/ فارسی؛ زبانی که با روح سخن می‌گوید

|
۱۴۰۴/۰۶/۲۷
|
۱۳:۳۰:۰۲
| کد خبر: ۲۲۵۷۳۱۰
مقاله جدید گاردین درباره زبان فارسی/ فارسی؛ زبانی که با روح سخن می‌گوید
برنا- گروه فرهنگ و هنر: روزنامه گاردین به تازگی مقاله‌ای درباره زبان فارسی منتشر کرده و آن را زبانی دلنشین با واژه‌های ناب و روح‌بخش توصیف کرده است.

به گزارش خبرنگار بین‌الملل گروه فرهنگ و هنر برنا؛ شادی خان سیف، روزنامه‌نگار چندزبانه افغان، در مقاله‌ای تامل‌برانگیز در روزنامه گاردین درباره تجربه عمیق خود با زبان فارسی نوشته است: «من استعاره‌هایی یافته‌ام که مسیر زندگی خودم را بازتاب می‌دهند، عباراتی که حس خانه را القا می‌کنند و شعر‌هایی که مستقیما با روح سخن می‌گویند.»

سیف توضیح می‌دهد که توانایی صحبت به چند زبان به او امکان داده تا پل‌هایی میان فرهنگ‌ها بسازد، با انسان‌هایی از مسیر‌های متفاوت زندگی ارتباط برقرار کند و در هر کشوری احساس تعلق داشته باشد؛ چه در استرالیا، آلمان، پاکستان یا افغانستان. او می‌گوید هر زبان دریچه‌ای جدید برای نگاه به جهان فراهم می‌کند، اما هیچ‌کدام به اندازه فارسی روح او را جلا نداده است.

سیف تجربه خود با فارسی را کمتر به عنوان فراگیری یک مهارت و بیشتر به عنوان باز کردن گذرگاهی مخفی در درون خود توصیف می‌کند. فارسی در‌های جدیدی نه تنها به سوی ایده‌ها و شیوه‌های تفکر بلکه به سوی عمیق‌ترین احساسات باز کرده است. به گفته او، این زبان به او کمک می‌کند تا هر لحظه را فراتر از زمان و مکان صرف، حس و بیان کند.

شروع سفر او با فارسی به چند سال قبل برمی‌گردد؛ زمانی که در کابل تازه وارد بود و با لبخند‌های تصنعی به شوخی‌های فارسی‌زبانان افغان پاسخ می‌داد. زبان مادری او پشتو بود و درباره فارسی اطلاعاتی نداشت، اما به مرور و از طریق دوستان، موسیقی، فیلم و شعر با جذابیت فرهنگی و غنای احساسی فارسی آشنا شد و شیفته آن شد.

سیف مثال‌هایی از زیبایی و لطافت عبارات فارسی می‌آورد:

«نوش جان» برای آرزوی لذت غذا

«گل گفتی» برای تحسین سخنان زیبا

«دل‌ات شاد باشد» برای شادی قلب دیگران

«خاک پای توام» برای احترام و عشق به بزرگ‌تر‌ها و معلمان

او تاکید می‌کند که این عبارات ممکن است رسمی به نظر برسند، اما جزو جملات روزمره و مهم در زندگی فارسی‌زبانان هستند و نشان‌دهنده عمق فرهنگ و احساسات این زبان است.

از سلام و احوال‌پرسی‌ها گرفته تا عمق تاثیرگذار شعر کلاسیک، فارسی زبانی سرشار از ریتم، ظرافت و ظرایف احساسی است. لحن آن موسیقی دارد و از موسیقی بالیوود تا کوه‌های افغانستان، دره‌های ایران، گل‌های ارکیده آسیای مرکزی و حتی دروازه‌های اروپا در ترکیه جریان می‌یابد. حتی ساده‌ترین عبارات نیز گویا با تاریخ و احساس هم‌آوا می‌شوند؛ گویی هر واژه ضربان قلبی چندصدساله را با خود حمل می‌کند.

در فارسی، سیف عبارات جدیدی برای احساساتی یافته که سال‌ها تجربه کرده، اما قادر به بیانشان نبوده است. او استعاره‌هایی یافته که مسیر زندگی‌اش را بازتاب می‌دهند، عباراتی که حس خانه را القا می‌کنند و شعر‌هایی که مستقیما با روح سخن می‌گویند. به گفته او، فارسی تنها وسیله‌ای برای ارتباط نیست بلکه راهی نو برای زیستن، عشق ورزیدن، یادآوری و رویاپردازی است.

علاقه او به فارسی زمانی آغاز شد که گویش‌وران پشتو در افغانستان تلاش می‌کردند جایگاه و فضای زبان خود را در کشوری با گویش دیرینه دری بازپس بگیرند؛ زبانی که مدت‌ها در تمامی مکاتبات رسمی کشور به کار می‌رفته است. برای سیف، سیاست‌های زبانی اهمیت چندانی نداشت. او پشتو را در خانه از مادرش آموخته و آن را زبان درونی خود می‌دانست، سپس اردو/هندی، انگلیسی و پنجابی را در سال‌های زندگی در کراچی یاد گرفت و بعد آلمانی را هنگام کار در دویچه‌وله آلمان آموخت. انگلیسی، که حرفه‌ای‌ترین و تاثیرگذارترین زبان در مسیر کاری او بود، زبانی بود که با آن می‌نوشت، اما هنوز کمی غریبه و فاصله‌دار به نظر می‌رسید؛ مانند مهمانی که بیش از حد مانده، اما هرگز کاملا مستقر نشده است.

فارسی، زبانی نبود که او یاد بگیرد بلکه زبانی بود که او را در خود جذب کرد. برخلاف دیگر زبان‌ها، فارسی تنها دایره لغات او را گسترده نکرد بلکه احساسات او را بازسازی و بازتعریف کرد و در‌های دنیای درونی‌ای را گشود که پیش‌تر نمی‌دانست چگونه به آن دسترسی پیدا کند. این تجربه نه درباره روانی و تسلط کامل، بلکه درباره بیداری و تجربه عمیق‌تر زندگی بود.

فارسی زبانی است که از احساس گریزان نیست؛ زبانی که به دنبال معنا یا پایان‌بندی‌های مرتب و سریع نمی‌رود و لحظه‌ها را به تامل و ماندگاری دعوت می‌کند. حتی درد در فارسی می‌تواند نوعی لطف و زیبایی داشته باشد. شما تنها نمی‌گویید «دلتنگت هستم» بلکه می‌گویید «دل‌تنگتم»، یعنی «قلبم به خاطر تو تنگ شده است». عبارتی مانند «صفا آوردی» نیز هنگام ورود مهمان به کار می‌رود و به معنای آوردن انرژی و شادی به جمع است.

برای من، کسی که شانس ساعت‌ها مطالعه کتاب‌های فارسی را در زمان اقامت در کابل نداشته، دیدن این‌که چقدر راحت می‌توان به آثار استادان فارسی دسترسی پیدا کرد، بسیار دلنشین است. استادانی، چون جلال‌الدین بلخی یا مولانا که در سراسر جهان به نام رومی شناخته می‌شود، برای من حکم خدای زبان فارسی را دارند.

به یاد دارم زمانی که برای اولین بار این بیت رومی را در متن اصلی را خواندم:

«بمیری تا بمانی / از این خاک برخیز»

(Die, so that you may live —Rise up from this dust)

و همچنین سخن حافظ شیرازی:

«عاشق شو، گر نه روزی کار جهان سر آید / نخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی»

(Fall in love, or someday the work of the world
 will end – And you’ll leave this workshop of being without having seen its purpose.)

در مسیر یادگیری فارسی، نقش این زبان در غلبه بر سر و صدای فشار‌های زندگی مدرن را حس کردم. واژه‌ای در فارسی هست به نام «دلنشین» که معنای چیزی را می‌دهد که به آرامی بر دل می‌نشیند؛ فارسی برای من به چنین بازتاب آرام و ماندگاری تبدیل شده است.

انتهای پیام/

نظر شما
پیشنهاد سردبیر
قیمت و خرید طلای آب شده
بانک صادرات
بلیط هواپیما
دندونت
قیمت و خرید طلای آب شده
بانک صادرات
بلیط هواپیما
دندونت
قیمت و خرید طلای آب شده
بانک صادرات
بلیط هواپیما
دندونت